بنویس=)

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

134- از صفت‌های نامشخص استفاده نکنید.?

?|• صفت‌هایی مثل جذاب، شرور، زشت، خوب، ناز، مطبوع، خوشایند و... مبهم هستن.
?|• شما اگر توی جمله‌ای بنویسین فلانی خوشگل بود خواننده که نمی‌تونه تصورش کنه. شاید به نظر یک خواننده صورت تپل قشنگه و اون یکی قیافه‌ی لاغر دوست داشته باشه.

از چنین صفت‌هایی باید فقط توی گفت‌وگوها یا درون‌نگری‌ها استفاده کرد.?

بنویس

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

135- خیلی از درون‌نگری استفاده نکنید.️

?|• مثلا این متن پر از درون‌نگریه:
مونا به صحبت جان که می‌گفت همه‌چیز بین آنها تمام شده، گوش داد. فکر کرد: «من می‌میرم. نه، من خودم رو می‌کشم.» جان گفت: «می‌خوام پیش زنم برگردم. بهم نیاز داره.» مونا حس کرد چاره‌ای جز خودک*شی ندارد.

?|• می‌تونین بجای اینکه بنویسین «فکر کرد چاره‌ای جز خودک*شی ندارد» کاری کنین به تیغ یا قرص یا اسلحه نگاه کنه و به گریه بیفته.

?|• یا اگه هنوزم سخته که خواننده بفهمه قصدش چیه، سام بهش بگه: «تو که نمی‌خوای به خوت صدمه بزنی؟ هان؟»

بنویس

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

136- همزمان با ظاهر، شخصیت کاراکتر رو هم توصیف کنین.?

?| مثلا به جای این که بنویسین «فلانی قد بلند بود و اثر زخمی روی گونه‌اش بود» می‌تونین این رو بنویسین:
فلانی قدی بلند و پشتی قوزدار داشت، انگار آماده‌ی دعوا بود. چشمان گودرفته‌اش با حالتی تهدیدآمیز برق می‌زد. اثر زخم گونه‌ی چپش که یادگار دعوا در خیابان بود، مثل چنگکی تیز بود.
?| این جوری علاوه بر توصیف ظاهر کاراکتر، شخصیتش رو هم توصیف کردین!

بنویس

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

137- پرحرف نباشین.?

?|• قبلا گفته شد، به دلیل این که چشم‌ها راحت از متن می‌گذرن، بهتره صحبت‌ها رو گسترش داد.
?|• اما زیاده روی نکنید.

?|• آیا ردیف کردن اسم‌های تک‌تک گل‌های یه باغ، اون رو باغ‌تر می‌کنه؟
?|• بیش از حد از جزئیات واقعی استفاده نکنین. این حرکت صحنه رو کند می‌کنه.

پی‌نوشت: این عکس رو توصیف کنین. جوری که نه ایستا باشه و نه غیرقابل تصور. حداقل یک صفحه بنویسین.

بنویس

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

139- وقتی یه شخصیت فرعی کاری می‌کنه، لازم نیست دیگه اسمشو بنویسید.?
این جوری اسم‌ها در داستان زیاد می‌شن و خواننده گیج می‌شه.?

مثال:
?~ مینا داد زد: «مادر تلفن با تو کار دارد.»
?~ دختری تپل با مفی آویزان داد زد: «مادر تلفن با تو کار دارد.»

خب جمله دوم قشنگ‌تره... این‌طور نیست؟

بنویس

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

140- حس رو نشون بدید، تعریف نکنید.?

فرض کنید شخصیت داستانتون از سوپ جو بدش بیاد.
دو متن زیر رو بخونید و ببینید کدوم بهتره؟

سینا سوپ جو دوست نداشت. وقتی مدرسه شبانه روزی می‌رفت، بچه‌های بدجنس بزرگ‌تر در سوپش حشره ریخته بودند.
سینا با دیدن سوپ جو، ل*ب هایش را جمع کرد. نفس نمی‌کشید. می‌ترسید از بوی سوپ جو، سرش گیج برود. زمزمه کنان گفت:«باید بروم دستشویی.» و با شتاب از آشپزخانه بیرون رفت.

? توی مثال اول، تعریف شده که چرا سینا سوپ جو دوست نداره.
? اما توی مثال دوم، نشون داده شده که سینا به سوپ جو چه احساسی داره.

بنویس

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

141- شخصیت نباید کاری بی‌دلیل بکنه.?

?•• مثلا نباید بدون انگیزه‌ی خاصی، یه نفر رو تو دردسر بندازه.
?•• خواننده می‌خواد بدونه چرا این کار رو کرد، ولی جوابی وجود نداره! و این آزاردهنده‌ست.
?•• در توصیه‌ی بعد سه دلیلی رو می‌گم که شخصیت‌ها بر اساس اونا می‌تونن کاری بکنن.

بنویس

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

142- در چه صورت شخصیت‌های داستان می‌تونن کاری انجام بدن؟?

1) محرک وجود داشته باشه.
منشی گفت:«حالا می‌توانید بروید داخل.» {محرک} از جایش بلند شد و وارد اتاق شد. {عمل}

2) انگیزه وجود داشته باشه.
مثلا شخصیت داستان کسی رو کشته که پول‌هاش رو بکشه بالا. انگیزه‌ها مزخرف نباشن مثلا یه نفر به‌خاطر این‌که از موفقیت می‌ترسه، تلاش نکنه!

3)عوامل بیرونی وجود داشته باشن.
مثلا دوست‌های یه نفر مجبورش کنن باهاشون سیگار بکشه.

بنویس

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

143- شخصیت‌ها منگل نباشن.?

?|• فرض کنین شخصیت داستانتون دنبال برادر کوچیک گم‌شده‌ش می‌گرده.
?|• اون می‌ره از مردم پرس و جو می‌کنه، ادارات رو می‌گرده، سفر می‌کنه، تحقیق می‌کنه...
?|• خب اعصاب خواننده خُرد می‌شه، چون به‌جای این کارها می‌تونست خیلی راحت اسمش رو تو اینترنت جست‌وجو کنه.
?|• کلا منظور اینه که وقتی راه حل آسون هست، نرید سراغ راه حل سخت.

بنویس

 

[TELMATELMA عضو تأیید شده است.]

144- شخصیت‌های پلید رو وادار به جنایت کنید.?

?|• جنایت صرفا قتل و دزدی و تجاوز نیست، بعضی جنایت ها خیلی بیشتر از این‌ها تاثیرگذار هستن.

مثال:
تبهکار دارد با مردی قم*ار می‌کند. تبهکار می‌برد. مرد او را متهم به تقلب می‌کند، و تبهکار او را می‌کشد.
••• این جنایتی معمولیه.

مردی که با تبهکار در حال قم*ار است، با خود می‌گوید: «این پول‌ها جان مادرم را نجات خواهد داد.» تبهکار با آگاهی از اینکه این پول‌ها می‌تواند جان مادر رقیب را نجات دهد، تقلب می‌کند و می‌برد.
••• اینجا جنایت تاثیرگذارتره، چون تبهکار آگاهانه دست به جنایتی اخلاقی زده.

بنویس