ادیان و فقه دین هندو

ب. دوره برهمائیسم: با مطرح شدن خدایان متعدّد و متکثّر در عهد ودایی و با گسترده و پیچیده شدن مراسم و آیین‌هایی که برای جلب رضایت این خدایان به انجام می‌رسید، کار کسانی که به این امور می‌پرداختند و به صورت تخصصی خود را وقف این امور می‌نمودند (براهمن‌ها) بالا گرفت و از جایگاه خاص و ویژه‌ای برخوردار شدند. آنان در این فراز، به شرح و تفسیر وداها پرداختند و «برهماناها» (Brahmanas) را، که تفسیر سرودهای ودایی به شمار می‌روند، به وجود آوردند. برهمانان، طبقه کاهنان آیین هندو، سعی وافری در انجام اعمال و شعایر به خرج می‌دادند و تلاش می‌کردند تا همه آیین‌ها به شکلی کامل و دقیق انجام شوند. از این‌رو، آیین هندو پیچیده‌تر و صورت ظاهری اعمال و شعایر از اهمیت بیشتری برخوردار گردید.44 این نکته به تدریج، منجر به قشری شدن این آیین و تضعیف نقش خدایان در این دوره گردید. به عبارت دیگر، افراد از سرّ عبادات و اعمال خود، که همانا جلب رضایت خدایان بود، غفلت کردند و صرفا به درست انجام دادن صوری این اعمال توجه می‌نمودند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مردم به مروز زمان، از کیفیت انجام اعمال آیینی و فراوانی اعمال شعایری خسته شدند و به همین دلیل، در برابر این امور واکنش نشان دادند که بیشتر این واکنش‌ها از سوی طبقه حاکمان و جنگاوران رخ می‌نمود. آنان در این راه، دو شیوه مختلف در پیش گرفتند:
الف. شیوه انقلابی: پدید آمدن آیین‌های بودایی (Buddhism) (که به عقیده خودشان راه میانه را معرفی می‌سازد) و جینه45 (که راه ریاضت افراطی را تنها راهنجات می‌داند) در ذیل این روش قرار می‌گرفتند.
ب. روش اصلاحی: این روش که در نوع خود قابل توجه و بررسی است، در همان آیین هندو انجام گرفت و در واقع، اصلاحگران در خود آیین هندو، به تصفیه و پالایش آیین همّت گماردند. در این رویکرد، عده‌ای خود را از درون جامعه و آداب و اعمال پیچیده حاکم بر آن خارج ساختند و با مهاجرت به درون جنگل‌ها، کُنج عزلت گرفتند و به ریاضت و مراقبه پرداختند. در نتیجه این عزلت‌نشینی‌ها و مراقبه‌ها، حقایقی بر آنها منکشف گردید و برداشت‌های جدیدی از عالم و خدا برایشان حاصل شد و در نتیجه، گرایش به خدای واحد و پرهیز از پرستش و قربانی برای خدایان متعدد افزایش پیدا کرد و این حرکت اصلاحی موجب پدید آمدن دوره‌ای در آیین هندو و در درون دوره ودایی شد که با نام مرحله «اوپانیشادها» شناخته می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در دوره بعدی، که به آن دوره «برهمنی» گفته‌اند ـ چه آن همزمان با پیدایش آثار معروف به «براهمناها» و دوره استیلای طبقه برهمنان و کاهنان است ـ مراسم عبادی بسط و ترویج یافت و سرانجام، به صورت معتقدات قشری و جزمی درآمد و اندیشه در بند آن محصور ماند و از حدودی که موبدان ابداع کرده بودند، تجاوز نکرد؛ ولی به تدریج، واکنشی در قبال این مراسم منجمد پدیدآمد و با ظهور «اوپانیشادها»، که بدون تردید ارزنده‌ترین آثاری است که معنویت هندو به عالم فلسفی تقدیم کرده، شیوه تحقیق «باطنی» گردیده و دید فلسفی از خارج به درون گرایید و قربانگاه مبدّل به پیکر مرتاض و قربانی مبدّل به حیات او و هدف قربانی مبدّل به ذات و حقیقت او شد.46
در ذیل، به این مرحله اشاره شده، به بررسی الهیّات این عصر می‌پردازیم؛ دورانی که از جذّاب‌ترین دوره‌های آیین هندو محسوب می‌گردد و هنوز نیز آثار و تأثیر خود را بر این آیین دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ج. دوره اوپانیشادها: ظاهرگرایی دوره برهمائیسم در میان مردم، با واکنش‌های گوناگونی مثل واکنش‌های انقلابی و اصلاحی مواجه گردید. در این دوران، گروهی با حفظ رویکرد هندویی خود، از میان جمع و جامعه هندو به کناری رفتند و به عزلت نشستند و به ریاضت پرداختند و راه مراقبه در پیش گرفتند که کسب برخی معارف عرفانی و شهودی حاصل این تلاش و مجاهده بود. از جمله مطالبی که آنان از راه کشف و شهود بدان نایل گردیدند، این بود که کل عالم یک چیز بیشتر نیست؛ یعنی: «برهمن» (Brahman).
در نتیجه این دیدگاه، «برهمن» جان جهان است که در تمام هستی جریان دارد و در حقیقت، تمام هستی است. بر اساس این یافت شهودی و منتج از ریاضت، این افراد از حالت شرک و چند خداپرستی خارج شدند و به وحدت وجودورویکردی‌همه‌خدایی (پنتئیستیک) رسیدند.
تبدیل و تغییر معنویت هندو از دوره «براهمانا» به دوره «اوپانیشاد» یکی از شگفتی‌های اعجازآمیز تاریخ فلسفه به شمار است. آنچه در این تحوّل مایه شگفتی است، درونی شدن مسائل و مباحث بزرگ فلسفی و جهان‌شناختی است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از نظر اینان، انسان تا وقتی که دچار نادانی است، اسیر این عالم است و دایم در یک چرخه مرگ و زندگی «سمساره» (Samsara) قرار دارد و هنگامی از این چرخه تولّد و مرگ نجات پیدا می‌کند که از نتیجه اعمال پیشین خود جدا شود و در نهایت، به فهم اتحاد خود با برهمن نایل گردد.
بنابراین، در این دوره و در اثر این فعالیت‌ها و کشف و شهودها، مفاهیم تازه‌ای همچون، «سمساره»، «کرمه» (Karma) (عمل و عکس‌العمل و نتایج اعمال انسان در دوران زندگی و نقش این اعمال در زندگی بعدی) و «مُکْشَه» (Moksa) یا «مُکْتی» (Mokti) (آزادی و رهایی از چرخه تولّدها و مرگ‌های پی در پی) و «آتمن» (Atman) (خویشتن خویش) به وجود آمد48 و همه این مطالب را شاگردن کسانی که با ریاضت به این امور نایل شده بودند در قالب «اوپانیشادها»49 قرار دادند. بر این اساس، یک رویکرد وحدت وجودی شدید در سراسر اوپانیشادها موج می‌زند. (700 ق.م ـ 500 ق.م).
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرایندگان «اوپانیشادها» بنابه سنن هندو، آن فرزانگان و شنوندگان احکام حق بودند که در قعر جنگل‌های بکرِ هند، خلوت می‌گزیدند و به خویشتن کاوی می‌پرداختند و تجارب معنوی را، که از مبدأ فیّاض ایزدی بدانان الهام می‌شد و با علم حضوری و اشراق در آنان سریان می‌یافت، به سیاق وحدت وجود ابراز می‌داشتند و به لباس جملات مرموز می‌آراستند و در قالب افکار ترکیبی و فشرده می‌ریختند.50
در این مرحله، شریعت‌گریزی چشمگیری به وجود آمد و توجه به این مطلب که «خودِ» انسان باید قادر باشد که حقیقت مطلق را درک کند و با پالایش درونی خویش به عرفانِ شخصی، به حقیقت مطلق یگانه نایل شود، فضا را تحت تأثیر خود قرار داده بود.
در دوران «اوپانیشادها»، توجه به درک و فهم اتحاد «آتمن» (خویشتنِ خویش) با «برهمن» (حقیقت مطلق) بالا گرفت. آنان می‌گفتند: وقتی تمام ظواهر و مشخصات فردی و اختصاصی خود را کنار بگذاریم، همه آدمیان را دارای خودِ مشترکی می‌یابیم که همان حقیقت مطلق است. آنان بر این ایده پای می‌فشردند که تشخصّات و تمییزات به دلیل توهّماتی است که آدمی دچارش شده و به واسطه توهّم است که آدمی خود را از دیگران متمایز می‌بیند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این توهّمات هر شخص را مالکِ امور خاص قرار می‌دهد. اکنون اگر این تشخّصات و تمییزات کنار گذاشته شوند به آن حقیقت، که خود حقیقی ما «آتمن» است، نایل می‌شویم و درمی‌یابیم که خود حقیقی ما نیز با آن حقیقت مطلقی که در تمام عالم جریان دارد (برهمن)، متحد است و به واسطه اتحاد تمام عالم با برهمن ما هم با همه عالم متحد می‌شویم و فهم این اتحاد موجب نجات و رستگاری است.
خلاصه آنکه انسان در این عالم، در یک حالت اسارت در درون چرخه حیات و مرگ قرار دارد و راه خلاصی از این اسارت، رسیدن به یک «معرفت» است و آن این است که آدمی بداند تمام عالم یک چیز بیش نیست و آن هم وجود هستی و به عبارت این عده، «برهمن» است. هرگاه انسان به مرحله فهم اتحاد خود (آتمن) با «برهمن» رسید، به مقام «مکشه» (رهایی) می‌رسد؛ اما اگر به این مقام نرسید، دوباره در چرخه زندگی و مرگ قرار می‌گیرد که البته زندگی بعدی او وابسته به نوع زندگی قبلی و کارهایی است که او در آنجا انجام داده. (کرمه)
در این دوره ـ همان‌گونه که ملاحظه می‌شود ـ آیینِ همه‌خدایی جریان دارد (تمام موجودات خدا هستند)، به خلاف دوره پیش از تاریخ و دوره ودایی و برهمائیسم که در آن دوره‌ها، چندگانه‌پرستی حاکم بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
2. آیین باستانی هندو (500 ق.م ـ 500 م)
در دوره «اوپانیشادها»، با توجه به اینکه ممکن بود شخص در زندگی خود موفق نگردد به رهایی برسد و ـ به اصطلاح ـ مجبور باشد به همین زندگی بازگردد، توجه به خوب بودن زندگی بعدی نیز دارای اهمیت زیادی گردید. در این دوران، این تفکر که «اگر آدمی به مرحله "مُکْشَه" نرسید، دست‌کم زندگی بعدی وی زندگی خوبی باشد» رواج پیدا کرد و دغدغه زندگی بعدی شدت گرفت. پس به تدریج، زندگی این جهان نیز به سهم خود، تا اندازه‌ای با اهمیت تلقّی گردید؛ زیرا این زندگی مقدّمه زندگی بعدی به شمار می‌رفت و چون زندگی بعدی آدمی نتیجه زندگی کنونی وی تلقّی می‌گردید، برای داشتن زندگی خوب پس از مرگ، باید در جهان کنونی، درست زندگی کند و زندگی درست نیز به طور طبیعی زندگی‌ای است که تابع قانون بوده و با پیروی از قوانین، به انجام رسیده باشد.
وقتی زندگی بر اساس قوانین، که موجب داشتن زندگی درست می‌گردید، اهمیت یافت، تعریف و تدوین این قوانین نیز دارای اهمیت و ارزش ویژه‌ای گردید و بر این اساس، قوانین اجتماعی و فردی خاصی تدوین شد. این قوانین به نام «دَرْمَه» شهرت یافتند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
قوانینِ مذکور تحت دو نوع کلی قرار می‌گرفتند:
الف. قوانین عمومی (درمه) که بر تمام افراد و طبقات جاری می‌شد.
ب. قانون‌های اختصاصی که مخصوص طبقه خاصی به شمار می‌رفت. قوانین اختصاصی با عنوان «وَرْنه شِرامَه دَرْمَه» شناخته می‌شد.
قابل ذکر است که طبقات اجتماعی در آن دوران، که در زمان‌های بعد نیز متداول بودند، عبارت بود از:
1. روحانیون (براهمنان)؛
2. نظامیان و حاکمان (کْشَتْرِیه‌ها)؛
3. تجّار و پیشه‌وران (وِیْشیه‌ها)؛
4. خدمتگزاران (شودره‌ها).
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پایین‌تر از طبقه خدمت‌گزاران، که البته به عنوان طبقه محسوب نمی‌شدند، «نجس‌ها» قرار می‌گرفتند.
در این دوره، توجه به خدایان شخصی و شخص‌وارها زیاد شد، به گونه‌ای که هندوها سعی داشتند با انجام اعمال خاص و نیز قربانی‌های مختص خدایان متعدد، رضایت خدایان را به دست آورند؛ و زمانی که به گمان خود، رضایت آنها را به دست می‌آوردند، احساس داشتن زندگی خوب، که نتیجه‌اش داشتن زندگی بعدی خوبی است، برای آنها حاصل می‌گردید. بنابراین، توجه به برهمن، یعنی خدای نامتشخّص، کم شد و خدایان متشخّص، که از لحاظ قابلیت برقراری ارتباط سهل‌الوصول بودند، اهمیت بیشتری پیدا کردند، هرچند برهمن از نظر اعتبار، بالاتر از آن خدایان قرار داشت.
خدایان و مکاتب مشهور دوره باستانی هندو: سه خدای شخص‌وار در این دوره شهرت پیدا کردند: 1. «شیوا»؛ 2. «ویشنو»؛ 3. در یک زمان، «برهما» و در زمانی دیگر، «شکتی».
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین