نظارت همراه رمان آنیدا | ناظر: malihe

malihe گفت:
بررسی شد، اول از همه تعداد خطوط رو هنوز تغییر ندادید. دوم دقتتون رو بیشتر کنید.
❌بدوئید، بدوئد
✅بدوید، بدود
از کشیده نویسی بپرهیزید.
❌مـ...مــ
✅من… من…!
علائم نگارشی به حرف قبلشون می‌چسبن از بعدی فاصله می‌گیرن.
❌کلمه ؛ کلمه یا کلمه ؛کلمه
✅کلمه؛ کلمه
اعداد بدون «و» به حروف نوشته میشن.
❌۱۸، ۱۱
✅ هجده، یازده
از لحاظ مفهومی هم بیشتر دقت کن. من هنوز نفهمیدم، دیاکو کی بود؟ چرا مرد؟ آنیدا اونجا چی کار می‌کرد؟ تا جایی که من یادمه، قرار بود زن دیاکو بشه؟! بعد چرا یهو زن‌عموش اومد؟! چرا باید اسپری بیهوش کننده توی جیبش داشته باشه؟! اون زن و مرد خبرنگار چی شدن؟ دنیات رو معرفی کن، یهو از وسط جنگل به جاده و از جاده به قصر جامپ نزن. قدم به قدم توصیف کن. اصلا مگه قصدت از نوشتن این رمان چیه؟ فقط تمرین نویسندگی؟ عزیزم شما باید به خواننده‌هات احترام بذاری نه صرفاً برای این که می‌تونی بنویسی، بنویسی. برای هر حرکتت دلیل بیار... موفق باشی🫵🌷
کلیک کنید تا گسترش یابد...
بله درسته ولی اینا در آینده خیلی نزدیک مشخص میشع
 
ماه پیشونی گفت:
بله درسته ولی اینا در آینده خیلی نزدیک مشخص میشع
کلیک کنید تا گسترش یابد...
ژانر رمان شما معمایی نیست! پس باید روشی خطی رو در پیش بگیرید. پیش از مشخص شدن کامل موضوع موضوع دیگه‌ای رو مطرح نکنین.
 
عزیزم کوتاهی پارت‌ها رو ویرایش زدم
و یک پارت ارسال کردم
لطفا در اخر نظرتو هم بگو که حالا سوالات خواننده رفع شد یا نه؟
 
malihe گفت:
ژانر رمان شما معمایی نیست! پس باید روشی خطی رو در پیش بگیرید. پیش از مشخص شدن کامل موضوع موضوع دیگه‌ای رو مطرح نکنین.
کلیک کنید تا گسترش یابد...
چشم عزیزدلم از این به بعد بیشتر توجه می‌کنم
 
نظرت و راجب جلد هم میگی ؟
آخه خودم طراحیش کردم
 
سلام عزیزدلم
وقت بخیر!
یه پارت جدید
RED Qᴜᴇᴇɴ

در حال تایپ نوشته در موضوع 'رمان شقه لیل می‌آید| اثر نگین اربابی'

به آرامی دستش را زیر زانوی دخترک داد و یک دستش را زیر سرش قرار داد و او را آرام از روی صندلی ماشین برداشت، به آرامی قدم برمی‌داشت تا برادرزاده‌اش اذیت نشود.
بعد از گذراندن چهار پله پا به داخل خانه گذاشت.
پدرش در سالن نشسته بود و مهتاب از پله‌های طبقه بالا به پایین می‌آمد و لباس‌هایش را عوض کرده بود.
علی کنار در ورودی مکث کوتاهی کرد، می‌ترسید از این که آنیدا را به آقاجون نشان دهد اما وقتی صدای آقاجون را شنید متوجه شد، که پدرش خیلی زرنگ‌تر از این حرفاست!
- پس چرا نمیای علی؟
علی با قدم‌های بلندتری به داخل سالن رفت، آقاجون با دیدن آنیدا در ب*غل علی، عصایش را از کنارش برداشت و با کمک آن از جایش...
  • Like
در آخر میشه نظرتو هم راجب روند داستان بگی ؟
 
ماه پیشونی گفت:
سلام عزیزدلم
وقت بخیر!
یه پارت جدید
RED Qᴜᴇᴇɴ

در حال تایپ نوشته در موضوع 'رمان شقه لیل می‌آید| اثر نگین اربابی'

به آرامی دستش را زیر زانوی دخترک داد و یک دستش را زیر سرش قرار داد و او را آرام از روی صندلی ماشین برداشت، به آرامی قدم برمی‌داشت تا برادرزاده‌اش اذیت نشود.
بعد از گذراندن چهار پله پا به داخل خانه گذاشت.
پدرش در سالن نشسته بود و مهتاب از پله‌های طبقه بالا به پایین می‌آمد و لباس‌هایش را عوض کرده بود.
علی کنار در ورودی مکث کوتاهی کرد، می‌ترسید از این که آنیدا را به آقاجون نشان دهد اما وقتی صدای آقاجون را شنید متوجه شد، که پدرش خیلی زرنگ‌تر از این حرفاست!
- پس چرا نمیای علی؟
علی با قدم‌های بلندتری به داخل سالن رفت، آقاجون با دیدن آنیدا در ب*غل علی، عصایش را از کنارش برداشت و با کمک آن از جایش...
  • Like
در آخر میشه نظرتو هم راجب روند داستان بگی ؟
کلیک کنید تا گسترش یابد...
اعداد همگی باید به حروف نوشتن بشن. چند بار بگم؟!Fight2
از کلمات اضافی و پر تکرار استفاده نکن. مثلا توی یک خط سه بار نوشتی نوه‌اش.smilies یا آقاجون، یا اونجا...
جزئیاتی مثل بلند کردن آنیدا توسط عموش بنظرم اضافی، سعی کنی احساسات رو توصیف کنی!
پدر بزرگش نوه‌ش داره میاد اینقدر خشک و خشن؟
کلماتت رو نصفه رها نکن. یه جا نوشتی:« می‌تو…» جمله و کلمات رو رها نکن.
حرف اول همیشه بزرگه:❌اقاجون ✅آقاجون
❌راس ✅رأس
❌تایید ✅تأیید
❌مطمعنم ✅مطمئنم
❌اعصبانیت کلا همچین کلمه‌ای نداریم. ✅عصبانیت
❌بزارش ✅بذارش از مصدر گذاشتن میاد!
میشد و میشه بدون نیم‌فاصله نوشته میشن.

اگه نقد پذیر هستی، باید بگم رمانت خیلی نا مفهوم، حداقل یک قلاب ایجاد کن که خواننده بفهمه کدوم جادو؟ چرا اون آرمین که مرده الان خارجه بعد دارن براش جشن میگیرن؟ یه داستانی توی ذهن تو هست که خواننده چیزی ازش رو نمی‌دونه، تو باید اونقدر با مهارت این داستان رو به خورد خواننده بدی که با داستانت همذات‌پنداری کنه. نه این که با خودش بگه یعنی چی چیشد اصلا؟! این دیگه کیه؟! اون اونجا چی کار می‌کنه؟ اصلا همین کلمه اونجا دیگه کجاست؟! بنظرم باید سرعت رواییت رو یکم بالاتر ببری. از دیالوگ‌های کلیدی استفاده کن. دیالوگ‌ها نباید اینقدر گنگ باشن. اصلا چرا دیاکو اینقدر زود سر به نیست شد؟ قدم بعدیت چیه؟! تازه بیست پارت نوشتی ولی انگار ته داستانه!
در کل موفق باشی! smilies
 
آخرین ویرایش:
ببین نگین جان، دفعه دیگه مشکلات تکراری داشته باشی من می‌دونم و تو!! Fight
همه‌ی این مشکلاتت رو قبلا بهت گفته بودم! +37>}
خیلی وقته ناظرتم دیگه باید تاحالا بدون اشکال می‌نوشتی اصلا برنمی‌تابم.mad2\{}|"
این تاپیک و از اول با دقت بخون. در صدد رفع ابهاماتت باش و دیگه تکرارشون نکن لطفاً!
خسته نباشی!
 
malihe گفت:
ببین نگین جان، دفعه دیگه مشکلات تکراری داشته باشی من می‌دونم و تو!! Fight
همه‌ی این مشکلاتت رو قبلا بهت گفته بودم! +37>}
خیلی وقته ناظرتم دیگه باید تاحالا بدون اشکال می‌نوشتی اصلا برنمی‌تابم.mad2\{}|"
این تاپیک و از اول با دقت بخون. در صدد رفع ابهاماتت باش و دیگه تکرارشون نکن لطفاً!
خسته نباشی!
کلیک کنید تا گسترش یابد...
بله عزیز دلم اعصبانی نشو -2-35-
آخه خیلی با عجله نوشتم
و ممنون از اینکه وقتت و گذاشتی و برام توضیح دادی -53-؟"_}
 
  • rose
واکنش‌ها[ی پسندها]: malihe
شما برای پاسخ‌دادن باید به انجمن ورود کنید.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 13)
عقب
بالا پایین