۱.چی شد که تصمیم گرفتید نویسندگی رو شروع کنید؟
راستش علاقهی من به نویسندگی از دوران کودکی شروع شد. وقتی خیلی بچه بودم پدرم هر شب برام کتاب داستان میخوند و از همون موقع علاقه داشتم روزی نویسندهی یکی از این کتابها بشم. حتی قبل از این که سواد داشته باشم سعی میکردم با خط خطی کردن کاغذ یا کمک گرفتن از دیگران بنویسم!
۲.از کی به نوشتن علاقهمند شدید؟
دقیقاً وقتی پام رو تو مدرسه گذاشتم شروع کردم به نوشتن.
۳.چطور به ایدهی داستان یا پروژهی فعلی رسیدید؟
ایدهی اولیه اثر از خودم بود. بیش فعالی اختلال رفتاری شایعی هست که متأسفانه باور های غلط و عجیب و غریب زیادی در موردش هست. و بعد از اون هم ایدههای ادامهی داستان همین طور پشت سر هم ساخته شدن.
پروژهی فعلیم که یه رمان ابتداییه به نام شقایق سیاوش. خودم خیلی با موضوعش ارتباط بر قرار میکنم. و ماجراش در مورد یه پسر نوجوونه که بیش فعالی شدید داره و تو تصمیم گیری، ارتباط با اطرافیان و تشخیص شرایط خطر مشکل داره. بیشتر سعی داشتم تلاش کنم که مشکلات روانی و تأثیر روان خراشیهای کودکیش رو توی رمان بگنجونم.
۴.آیا نوشتن براتون یه تصمیم آنی بود یا مدتها تو ذهنتون بود؟
نه ابداً تصمیم آنی نبود. گفتم که من از سن خیلی پایین مینوشتم و نوشتنم طبیعتاً خیلی جدید و ناگهانی نیست.
۵.نویسندگی رو چطور یاد گرفتید؟ (مثلاً مطالعه، کلاس، تجربه شخصی و...)
من هنوز نویسندگی رو درست یاد نگرفتم و باید برای یادگیریش کلی کار انجام بدم؛ ولی فعلاً تا این جا چند تا کلاس رفتم و خب مطالعهی کتابهای بقیه هم کمک شایانی کرده.
۶.اولین بار که نوشتید چی بود و چه حسی داشتید؟
اولین بار رو یادم نمیاد چون خیلی بچه بودم. ولی اگر بخوام اولین رمان رو بگم، یه رمان پلیسی بود. حس عجیبی داشتم اون لحظه فکر میکردم آخر و عاقبت نویسندگی جهانم!
۷.موضوع یا ژانر اثری که الان دارید روش کار میکنید چیه؟
جنایی و تخیلی. البته تصمیم دارم ژانرها و چینشش رو تغییر بدم و کمی هم روانشناسی بهش اضافه کنم.
۸.چقدر از داستانتون نوشته شده تا الآن؟
بخش خیلی کمی ازش رو نوشتم. چون قراره کلی فصل داشته باشه بعد از این.
۹.آیا طرح کلی یا اسکلت داستان رو از قبل داشتید یا همزمان با نوشتن شکل گرفته؟
طرح کلی رو داشتم از قبل ولی بسیاری از جزئیات و اتفاقات ناگهانی به ذهنم رسیدن.
۱۰.نوشتن رو چطور برنامهریزی کردید؟ مثلاً روزانه یا هفتگی؟
نوشتن برای من ساعتیه. روزی چند بار مینویسم منتهی همهشون به سرانجام نمیرسن.
۱۱.در حال حاضر کجای مسیر نوشتن هستید و چه احساسی نسبت بهش دارید؟
اول مسیر هستم و کار زیادی برای انجام دادن دارم. ولی حس خوبی بهش دارم چون نوشتن خوشحالم میکنه.
۱۲.چقدر به پایان دادن پروژهتون اطمینان دارید؟
خیلی زیاد. چون برای پایان دادن به تک تک فصلهاش کلی برنامه ریزی کردم.
۱۳.آیا شخصیتها یا رویدادهایی در داستانتون هست که بر اساس واقعیت باشن؟
فعلاً نیست اما بعداً اضافه خواهد شد. مثلاً یکیشون شحصیت فرنگیس خواهد بود که از دختری به نام سارای الهام گرفته شده. که برای نیفتادن به دست نامحرم خودش رو تو رود آراز غرق کرد.
۱۴.بزرگترین چالش شما تا الان در این مسیر چی بوده؟
ویرایشهایی که باید روی رمانم انجام میدادم. من تا حالا دو بار رمانم رو از اول تا آخر ویرایش کردم و الآن هم دوباره دارم انجامش میدم.
۱۵.تا حالا پیش اومده که بخواید نوشتن رو رها کنید؟ چرا؟
خیر پیش نیومده. مثل این میمونه که بگم میخوام از این به بعد نفس نکشم یا غذا نخورم!
۱۶.چه چیزی شما رو در این مسیر نگه میداره؟
علاقهی شخصیم. واقعاً دوست دارم بنویسم و همین سر پا نگهم میداره.
۱۷.نوشتن چه تأثیری روی روحیه یا نگاه شما گذاشته؟
روی روحیهم تأثیرات خوبی گذاشته چون هر نوشتنی مستلزم خوندن زیاده و کتاب خوندن هر آدمی رو رشد میده. ولی حرف زدنم رو هم ادبی کرده که باعث میشه اطرافیانم گاهی فکر کنن دارم از کلمات قلمبه سلنبه استفاده میکنم و مسخرهم کنن.
۱۸.آیا در طول نوشتن، احساسات خاص یا نوسانات ذهنی تجربه کردید؟
طبیعتاً هر نویسندهای احساسات خودش رو پای کارش میذاره و به عنوان یه انسان قطعاً احساسات متغییری هم داره. پس باید بگم بله تجربه کردم.
۱۹.از نظر خودتون، سبک نوشتاریتون چه ویژگیهایی داره؟
به نظرم راحتی در فهموندن کلام رو نسبت به زیبایی زیاد کلام در اولویت قرار داده. و تو ویرایش جدید دارم سعی میکنم که رمانم حتی با وجود تخیلی بودن، باور پذیر ترین شکل ممکن رو داشته باشه.
۲۰.معمولاً با چه ابزاری مینویسید؟ (کاغذ، لپتاپ، گوشی، نرمافزار خاص و...)
من معمولاً روی کاغذ مینویسم و نوشتههام رو تایپ میکنم. کمی وقت گیر هست ولی نمیشه منکر لذت نوشتن روی کاغذ شد!
۲۱.چه چیزی یا کسی بیشترین الهام رو بهتون میده؟
رفتار بقیهی آدمها با خودم که یه بیش فعالم. حس اضافی بودن و مهم نبودن، که دارم سعی میکنم به خوبی تو متن بگنجونمش.
۲۲.کدوم نویسندهها یا آثار ادبی روی شما تأثیر گذاشتن؟
شاهنامهی فردوسی، که الهام بخش شخصیت اصلیم بود. شخصیتی بی گناه که درگیر مشکلاتی میشه که حقش نیست، و به آتش هم ربط داره. و آگاتا کریستی نویسندهی جنایی مورد علاقهمه که برای بخش جنایی داستان بهم الهام میده. مخصوصاً کتاب قتل خانم مک گینتی.
۲۳.موقع نوشتن به موسیقی گوش میدید یا محیط خاصی رو ترجیح میدید؟
در هر حالتی مینویسم. با صدای موسیقی، و حتی در سکوت. ولی اکثراً موسیقی غمگین و کلاسیک گوش میدم.
۲۴.آیا با کسی دربارهی پروژهتون صحبت میکنید یا فعلاً کاملاً شخصیه؟
در موردش با خواهرم صحبت میکنم و همه چیز رو بهش میگم.
۲۵.اگر پروژهی اولتون تموم بشه، دوست دارید چاپش کنید یا فقط برای دل خودتونه؟
دوست دارم چاپش کنم ولی فکر نکنم بشه.
۲۶.آیا به ادامهی مسیر نویسندگی فکر میکنید یا این فقط یه تجربهست؟
خیلی جدی به ادامهی مسیر نویسندگی فکر میکنم. یک جورهایی به هدف اصلی زندگیم تبدیل شده.
۲۷.دوست دارید نوشتههاتون چه اثری روی خوانندهها بذاره؟
دوست دارم بفهمن که دنیا از دید یک آدم بیش فعال و دارندهی افکار خطرناک چه شکلیه. و حس کنن که این افراد تو زندگیشون واقعاً خیلی مظلوم واقع میشن.
۲۸.اگر به کسی بخواید یه جمله بگید که به تازگی شروع به نوشتن کرده، چی میگید؟
”اگر کسی نویسنده بودنت رو مسخره کرد، فقط بخند و جدیش نگیر. اون نمیدونه تو میتونی با چرخوندن قلمت به چپ، یکی رو به دنیا بیاری و با چرخوندنش به سمت راست، یکی رو بکشی.“