نظارت همراه رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | ناظر: مینرا

[زهرا سلطانزاده]

سلام عزیزم ۳ پارت جدید

در حال تایپ نوشته در موضوع 'رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده'

11/15/25

قلم روی میز افتاده بود، اما ویکتور هنوز نگاهش را از جمله‌ی آخر برنداشته بود. کلمات در ذهنش می‌چرخیدند، مثل موج‌هایی که پشت سر هم به ساحل می‌خورند و هر بار چیزی از شن‌ها را جابه‌جا می‌کنند.
«هیچ مهی بی‌دلیل شکل نمی‌گیرد.»
این جمله در ذهنش طنین انداخت؛ آرام اما پی‌درپی، گویی کسی آن را از پشت پرده‌ای ضخیم برایش تکرار می‌کرد.
دستش را جلو برد و قلم را دوباره برداشت. وزنش در دستش آشنا بود؛ سرد اما مطمئن. روی جلد دفتر انگشت کشید؛ زبری چرم زیر انگشتش مثل لم*س پوست زمان بود. صفحه را دوباره باز کرد، انگار نه برای خواندن، بلکه برای شنیدن. جوهر تاریک در خطوط نازک نفس می‌کشید. بوی کاغذ با بخار قهوه...

• زهرا سلطانزاده

• 

 

[مینِرامینِرا عضو تأیید شده است.]

#21
قدم‌زنان ✘ قدم زنان ✔
-‌،اون حادثه‌ی لعنتی هنوز فراموش نشده ✘
-‌ اون حادثه‌ی لعنتی هنوز فراموش نشده ✔
اونجا ✘ اون جا ✔

 

[مینِرامینِرا عضو تأیید شده است.]

#22
اونجا ✘ اون جا ✔
-‌ شاید اون جا، جایی بین این دو، همه‌چیز تموم شده. صدای خودش در باد گم شد. ✘
-‌ شاید اون جا، جایی بین این دو، همه‌چیز تموم شده.
صدای خودش در باد گم شد. ✔
وقتی دیالوگ رو می‌نویسی بعدش باید سرخط بذاری که با بقیه‌ی متن قاطی نشه.
-‌ همه‌چیز با آتش تموم نمی‌شود، ویکتور. ✘
-‌ همه‌چیز با آتش تمام نمی‌شود، ویکتور. ✔
- همه‌چیز با آتش تموم نمیشه، ویکتور. ✔
نوشتار دیالوگ یا باید کاملاً محاوره‌ای باشه یا کاملاً ادبی.
بالاخره ✘
بالأخره ✔

 

[مینِرامینِرا عضو تأیید شده است.]

#23
هرچقدر ✘ هرچه‌قدر ✔
نیمه‌کهنه ✘ نیمه کهنه ✔
چطور ✘ چه‌طور ✔
نیمه‌سوخته ✘ نیمه سوخته ✔
-‌ تا وقتی سکوت تموم بشه... یعنی هنوز ادامه داره. اشک روی گونه‌اش لغزید، نه از اندوه، از فهمیدن. ✘
-‌ تا وقتی سکوت تموم بشه... یعنی هنوز ادامه داره.
اشک روی گونه‌اش لغزید، نه از اندوه، از فهمیدن.✔
بالاخره ✘ بالأخره ✔

 

[زهرا سلطانزاده]

#23
هرچقدر ✘ هرچه‌قدر ✔
نیمه‌کهنه ✘ نیمه کهنه ✔
چطور ✘ چه‌طور ✔
نیمه‌سوخته ✘ نیمه سوخته ✔
-‌ تا وقتی سکوت تموم بشه... یعنی هنوز ادامه داره. اشک روی گونه‌اش لغزید، نه از اندوه، از فهمیدن. ✘
-‌ تا وقتی سکوت تموم بشه... یعنی هنوز ادامه داره.
اشک روی گونه‌اش لغزید، نه از اندوه، از فهمیدن.✔
بالاخره ✘ بالأخره ✔
عزیزم شما برای نوشتن رمانت از هوش مصنوعی هم کمک می‌گیری؟

نه عزیزم.

 

[زهرا سلطانزاده]

فقط من اینارو درست مینوسم ولی کیبوردم عوض‌ش می‌کنه
نیم فاصله‌ای میزارم، فاصله‌ی کامل میده
اصلا بعضی از متن‌های نوشتاریم‌ رو بهم زده

 

[زهرا سلطانزاده]

می‌گم موافقی چند روز پارت گذاری نکنم و بشینم کاملا ویرایشش کنم؟

 

[مینِرامینِرا عضو تأیید شده است.]

فقط من اینارو درست مینوسم ولی کیبوردم عوض‌ش می‌کنه
نیم فاصله‌ای میزارم، فاصله‌ی کامل میده
اصلا بعضی از متن‌های نوشتاریم‌ رو بهم زده

چرا برنامه‌ی کیبورد فارسی نصب نمی‌کنی؟ اینجوری ادامه بدی مجبوری کل تایمتو بذاری برای تصحیح

 

[زهرا سلطانزاده]

چرا برنامه‌ی کیبورد فارسی نصب نمی‌کنی؟ اینجوری ادامه بدی مجبوری کل تایمتو بذاری برای تصحیح

همم حتما امروز نصب می‌کنم
ممنونم واقعا داشتم کلافه می‌شدم