۲۶ تیر ۱۴۰۴
ساعت پنج صبح با صدای پسرم بیدار باش شدم و روز از نو روزی از نو.
دیشب تعزیه تا نزدیکهای یک ادامه داشت و فکر میکنم هزار نفر لعن و نفرینشون کرده باشن.
من نمیدونم انگار عقل ندارن، آخه کی نصف شب اونم وسط شهر، وسط محله مسیر رفت و آمد مردم رو میبنده و با صدای بلند تعزیه اجرا میکنه؟!
نه خداییش تا حالا دیده بودین؟
ساعت پنج صبح با صدای پسرم بیدار باش شدم و روز از نو روزی از نو.
دیشب تعزیه تا نزدیکهای یک ادامه داشت و فکر میکنم هزار نفر لعن و نفرینشون کرده باشن.
من نمیدونم انگار عقل ندارن، آخه کی نصف شب اونم وسط شهر، وسط محله مسیر رفت و آمد مردم رو میبنده و با صدای بلند تعزیه اجرا میکنه؟!
نه خداییش تا حالا دیده بودین؟