malihe
مدیر آزمایشی تالار رمان + طراح وبتون
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
طـراح
ناظر ارشد آثار
ناظر اثـر
ژورنالیست
رمانخـور
نویسنده نوقلـم
نه بابا ایشالا از سال بعد دانشگاه میرم.شما تخصص دارید
کاراون حرف نداره براووووو
مرسی عزیزم
نه بابا ایشالا از سال بعد دانشگاه میرم.شما تخصص دارید
کاراون حرف نداره براووووو
اوکی ببینم چی کار کنمببین یه پیشنهادی دارم برات.
اون قسمت که ارسلان از پلهها بالا میاد خیلی پتانسل داره و تو سریع رهاش کردی. توی این زمانهای حساس که خواننده روی شعلهست و داره میجوشه نباید سریع زیرشو خاموش کنی. یکم توقف کن. اونجا باید دختره مثلا یه چیزی میگفت.
بعد مثلا ارسلان طوری نگاهش میکرد که « هوف دست از سر کچلم بر نمیداره» یا اگه خوشحالی ریزی از دیدن دختره هست. کوتاه بیاد مثلا درو باز بذاره و دختره باهاش برگرده تو اتاق تا بیشتر معاشرت کنن.
راستش من به عنوان یک خواننده این دو سه پارت آخر اونقدر سرعت روایت بالا بود نفهمیدم چی به چیه
موفق باشی عزیزممممنه بابا ایشالا از سال بعد دانشگاه میرم.
مرسی عزیزم
عجله نکنید وقت زیاد هست.اوکی ببینم چی کار کنم
مرسیعجله نکنید وقت زیاد هست.
منم که مفتی در اختیارم. کمک خواستید بگید.
متوجه شدم. برای همین میگم حتما دچار سو تفاهم شدیدهمه ی های اضافه رو حذف کردمیعد دیدم شما کلی درباره اش توضیح دادید