نوشته‌ها
نوشته‌ها
954
پسندها
پسندها
3,959
امتیازها
امتیازها
288
سکه
3,211
ورود برای عموم آزاد است



همراه شما هستیم با سری بیشتم چالشهای نویسندگی.

متنی بنویسید در مورد فردی که به سندرم کاپگراس مبتلا هستش.
میتونه شامل مونولوگ و دیالوگ باشه. یا فقط مونولوگ.
📌سندرم کاپگراس چیست؟
در این بیماری فرد معتقد است که یکی از اعضای خانواده یا دوستانش با یکی از افراد بیگانه که از نظر ظاهر و رفتار شبیه آنهاست،
جایگزین شده است. هذیان بیمار این موضوع را در بردارد که اطرافیان او خودشان نیستند و بدل آنها هستند.
و همانند فریب کاران نقش افرادی که جایگزین آنها شده اند را بازی می‌کنند.​



⭕به برترین متن 50سکه اهدا میشود⭕
 
آفتاب که از پشت پرده‌ی توری اتاق می‌گذشت، همان رنگی بود که همیشه بود؛ رنگ خاطرات حل‌نشده. روی صندلی روبه‌روی من، زنی نشسته بود با چشمانی که هزاران سال عشق در خود داشتند، اما دیگر هیچ‌کدام متعلق به من نبودند.
- عزیزم، چای سرد شد.
صدایش آشنا بود؛ آهنگ دقیق نُت‌های زن زندگی‌ام، دقیقاً همان لرزش در حرف سین و همان تأکید بر ت. اما این زن، این بدن، این پوست که از جنس پوست او بود، او نبود.
من به او نگاه می‌کردم و در پسِ آن شباهت بی‌نقص، حفره‌ای می‌دیدم؛ جای خالی روحی که باید آنجا می‌بود. این موجود، این بدلِ هنرمندانه، حافظه‌ام را می‌دزدید، زیرا هر کلمه‌ای که می‌گفت، فقط اثبات می‌کرد که من با یک شبح زندگی می‌کنم. در این آپارتمان مشترک، من هم غریبه بودم، هم زندانی. او مرا می‌بوسید و من در آغو*ش یک هنرمند سارقِ چهره پناه می‌گرفتم.

تراژدی من این بود من کسی را از دست نداده بودم که بتوانم برایش عزاداری کنم. من هر روز زنی را می‌دیدم که باید دوستش می‌داشتم و هر روز او را به خاطر جنایتی که مرتکب نشده بود، طرد می‌کردم. این شباهت، خودِ ابدیتِ تنهایی بود.
 
عقب
بالا پایین