مشاوره مشاوره رمان داهل - میترا محمدی

سلام عزیزم


من می‌خواستم مقدمه رو تغییر بدم ولی خب هیچ ایده‌ای ندارم و نیاز به کمک دارم.

و راجب فصل سوم رمانم یخورده گیر کردم و بین دو راهی موندم
بنظر من مقدمه اولین چیزیه‌ که یک خواننده جذبش میشه.
مقدمه‌ت خوبه اما نیاز به بازنویسی و استفاده از استعاره‌های مختلف داره تا هم حرفه‌ای و هم سنگین و گیرا به نظر بیاد.
من یه متنی برای مقدمه‌ در نظر دارم اما نمیدونم که مشاوره میتونه پیشنهاد اصلاح بده یا نه.
 
الان برای اینکه بتونم برای فصل سوم کمک کنم میتونی بهم از فصل اول و دوم یک چکیده‌ی مفید بدی؟
بعدم اون دو راهی رو برام بگو تا باهم بررسی کنیم
 
بنظر من مقدمه اولین چیزیه‌ که یک خواننده جذبش میشه.
مقدمه‌ت خوبه اما نیاز به بازنویسی و استفاده از استعاره‌های مختلف داره تا هم حرفه‌ای و هم سنگین و گیرا به نظر بیاد.
من یه متنی برای مقدمه‌ در نظر دارم اما نمیدونم که مشاوره میتونه پیشنهاد اصلاح بده یا نه.
ممنون میشم
 
الان برای اینکه بتونم برای فصل سوم کمک کنم میتونی بهم از فصل اول و دوم یک چکیده‌ی مفید بدی؟
بعدم اون دو راهی رو برام بگو تا باهم بررسی کنیم
فردا میام توضیح می‌دم الا نمی‌تونم
 
اوکی عزیزم
من اصلاح پیشنهادی مقدمه رو فردا برات میفرستم
 
آخرین ویرایش:
داهل یه رمان سه فصلی که شامل کودکی جوانی و میانسالی طاهر میشه و به صورت سوم شخص بیان میشه.
همونطور که شما خودتون ناظر رمان هستید و رمان رفت و برگشتی نداره و روند عادیش رو طی می‌کنه...
حالا فصل سوم متفاوته چون یه سری مسائل تو فصل دوم گنگ مونده و قراره تو فصل سوم برطرف بشه من دیگه نیومدم ادامه فصل دو رو بنویسم. به جاش اومدم زمان داستان رو تغییر دادم. لوکیشن عوض شده و حالت رفت و برگشتی پیدا کرده. یعنی طاهر داره ادامه داستان رو به صورت خاطره تعریف میکنه و برمی‌گرده به گذشته بعد یک سری اتفاقات برمی‌گرده به حال...ولی همچنان سوم شخص چون من میخوام رو شخصیت‌ها کنترل داشته باشم.
میخواستم ببینم مشکلی نداره؟
 
داهل یه رمان سه فصلی که شامل کودکی جوانی و میانسالی طاهر میشه و به صورت سوم شخص بیان میشه.
همونطور که شما خودتون ناظر رمان هستید و رمان رفت و برگشتی نداره و روند عادیش رو طی می‌کنه...
حالا فصل سوم متفاوته چون یه سری مسائل تو فصل دوم گنگ مونده و قراره تو فصل سوم برطرف بشه من دیگه نیومدم ادامه فصل دو رو بنویسم. به جاش اومدم زمان داستان رو تغییر دادم. لوکیشن عوض شده و حالت رفت و برگشتی پیدا کرده. یعنی طاهر داره ادامه داستان رو به صورت خاطره تعریف میکنه و برمی‌گرده به گذشته بعد یک سری اتفاقات برمی‌گرده به حال...ولی همچنان سوم شخص چون من میخوام رو شخصیت‌ها کنترل داشته باشم.
میخواستم ببینم مشکلی نداره؟
نه عزیزم مشکلی نداره بنظرم ایده فصل سومت خیلی هم خوبه، من روایت‌های زیادی رو به این سبک خوندم
 
برای مقدمه من یک پیشنهاد اصلاح میفرستم واست که طبق گفته‌هام هم سنگین باشه و هم با استعاره‌های گیرا نوشته شده باشه اگه باب میلیت بود که هیچ اگه نبود کمکت میکنم این‌دفعه خودت بنویسی
 
مقدمه:
در تاریکی مطلق شب‌های بی‌پایان، دختری با آرزوهایی که هرگز بر زبان نیاورده، سر بر دفتر خاطراتش می‌گذارد. هر کلمه‌اش چون ستاره‌ای خاموش که ناگهان در آسمان خیال می‌درخشد، شعله‌ور می‌شود و اشک‌هایش، بارانی بی‌صدا دل سطرها را می‌سوزاند و نوازش می‌کند. او در افق‌ رویاهایش به پرواز درمی‌آید، بی‌خبر از سایه‌ای که آرام و بی‌صدا در کنج تاریکی، با نغمه‌های عاشقانه، رازهای دلش را می‌کاود و زمزمه می‌کند.
و این شب، بیش از هر زمان دیگری صحنه‌ی آغاز قصه‌ای است که میان سکوت و اشک، عشق و انتظار را به هم می‌آمیزد.
 
مقدمه:
در تاریکی مطلق شب‌های بی‌پایان، دختری با آرزوهایی که هرگز بر زبان نیاورده، سر بر دفتر خاطراتش می‌گذارد. هر کلمه‌اش چون ستاره‌ای خاموش که ناگهان در آسمان خیال می‌درخشد، شعله‌ور می‌شود و اشک‌هایش، بارانی بی‌صدا دل سطرها را می‌سوزاند و نوازش می‌کند. او در افق‌ رویاهایش به پرواز درمی‌آید، بی‌خبر از سایه‌ای که آرام و بی‌صدا در کنج تاریکی، با نغمه‌های عاشقانه، رازهای دلش را می‌کاود و زمزمه می‌کند.
و این شب، بیش از هر زمان دیگری صحنه‌ی آغاز قصه‌ای است که میان سکوت و اشک، عشق و انتظار را به هم می‌آمیزد.
این واسه رمان منه؟
چون شخصیت اول من مذکر اما در کل خیلی خوشم اومد. یه تم متفاوت از خلاصه ارائه می‌ده
 
عقب
بالا پایین