روانشناسی انرژیِ سرکوب‌شده‌ی بقا!

سونی

مدیر آزعلوم‌+آز رادیو+شایعه‌نویس+آز تدوینگر‌ومترجم
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
منتقد ادبی
ناظر همراه
ژورنالیست
رمان‌خـور
گوینده
مقام‌دار آزمایشی
نویسنده نوقلـم
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,473
پسندها
پسندها
20,233
امتیازها
امتیازها
813
سکه
7,342

خشم: انرژیِ سرکوب‌شده‌ی بقا

«هرمن توضیح می‌دهد که خشم یکی از واکنش‌های عمیق و طبیعی پس از تروماست،
اما قربانیان معمولاً نمی‌دانند با آن چه کنند.
 
خشم از دو منبع اصلی سرچشمه می‌گیرد:

۱) خشم نسبت به عامل آسیب

قربانی در لحظه‌ی تروما نتوانسته از خودش دفاع کند.
وقتی خطر تمام می‌شود، انرژی دفاعیِ سرکوب‌شده به صورت خشم بیدار می‌شود.
این همان نیرویی است که باید از او محافظت می‌کرد،
اما دیر رسیده و حالا تبدیل به آتشی درونی شده.

۲) خشم نسبت به خود

به دلیل شرم و گناه کاذب، قربانی ممکن است خودش را مقصر بداند.
 
نتیجه؟

این خشم به‌جای اینکه به سمت عامل آزار برود،
به سمت خودِ قربانی برمی‌گردد و به شکل افسردگی، خودسرزنشی یا خودتنبیهی بروز می‌کند.
 
📍 خشمِ ابرازنشده چه سرنوشتی پیدا می‌کند؟

هرمن توضیح می‌دهد:
اگر خشم مجال بیان سالم پیدا نکند، در بدن گیر می‌کند.

می‌شود....

▪ تنش مزمن،
▪ سردرد،
▪ تپش قلب،
▪ انفجارهای ناگهانی،
▪ یا بی‌حسی کامل.
 
برخی قربانیان از خشم می‌ترسند؛
چون احساس می‌کنند اگر رهایش کنند،
ممکن است «همه چیز را ویران کند.»
این ترس باعث می‌شود خشم سرکوب شود،
اما این سرکوب رنج را شدت می‌دهد.
 
هرمن می‌نویسد:
«بازمانده نیاز دارد خشم خود را بشناسد،
نه اینکه از آن بترسد یا آن را به خود برگرداند.»

خشم، اگر فهمیده و هدایت شود،
می‌تواند تبدیل به نیرویی برای شفا، مرزگذاری و بازپس‌گیری قدرت شود.
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین