سلام اعضای عزیز امروز در اثر بیحوصلگی و برای اشنایی بهتر باشما میخوام در مورد بدترین خاطرتون تعریف کنین خوشحال میشم در این تاپیک شرکت. کنین
برای مثال خودم یه روز میخواستم برم به کلاس نوازندگی توی راه متاسفانه با یه صحنه ای مواجه شدم که واقا برای من افتصاح بود و باعث شد که چند باری رو پیش روانشناس. برم چیزی که من دیدم چند دسته پسر دور یه. دختر که بهش میخورد ۱۲ و لینا باشه جمع شده بودن و میخواستن دست درازی کنن یعنی نمیدونم تا چقدر دوییدم ولی وقتی به یه مغازه داری رسیدم میدونم که فقط جیغ زدم که کمکم کنن دو تا مرد دنبالم اومدن و وقتی رسیدن کوچه رو نشونشون دادم کوچه بنبست بود و تقریبا خالی از خونه فقط یه خونه متروکه بود وقتی رسیدیم لباس دختره پاره شده بود اون ۱۲ تا پسر تا مارو دیدن شروع کردن فرار کنن ولی با صدای مرد هایی که همراه من اومده بودن مردم جمع شدن زنگ زدن پلیس اومد و از دختر که وضعش افتضاح بود صورتش خاکی لباساش پاره باز جویی کردن و بردنش بیمارستا پسر هارو هم بردن زندا هیچی دیگه منم منصرف شدم از رفتن به کلاس و رفتم به جای دیگه
برای مثال خودم یه روز میخواستم برم به کلاس نوازندگی توی راه متاسفانه با یه صحنه ای مواجه شدم که واقا برای من افتصاح بود و باعث شد که چند باری رو پیش روانشناس. برم چیزی که من دیدم چند دسته پسر دور یه. دختر که بهش میخورد ۱۲ و لینا باشه جمع شده بودن و میخواستن دست درازی کنن یعنی نمیدونم تا چقدر دوییدم ولی وقتی به یه مغازه داری رسیدم میدونم که فقط جیغ زدم که کمکم کنن دو تا مرد دنبالم اومدن و وقتی رسیدن کوچه رو نشونشون دادم کوچه بنبست بود و تقریبا خالی از خونه فقط یه خونه متروکه بود وقتی رسیدیم لباس دختره پاره شده بود اون ۱۲ تا پسر تا مارو دیدن شروع کردن فرار کنن ولی با صدای مرد هایی که همراه من اومده بودن مردم جمع شدن زنگ زدن پلیس اومد و از دختر که وضعش افتضاح بود صورتش خاکی لباساش پاره باز جویی کردن و بردنش بیمارستا پسر هارو هم بردن زندا هیچی دیگه منم منصرف شدم از رفتن به کلاس و رفتم به جای دیگه