چالش چالش روایت نادیده‌ها | • جهان از نگاه دیگران •

(SINA)

مدیر رسمی تالار شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مـدرس
تدوینگر
مشاور
نویسنده رسمی رمان
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,336
پسندها
پسندها
5,924
امتیازها
امتیازها
438
سکه
4,438
•○°●‌| به نام خدای شاعران در حال ساخت ‌|●°○•°

درود به همگی 🌿 بیاید یه چالش شاعرونه و خلاق راه بندازیم؛ تو این چالش باید یک شعر دو‌بیتی نو بنویسید، اما با یک شرط خاص:
🔹 شعر باید از زاویه دید یک شیئ، حیوان یا مفهوم نوشته بشه.
مثلا:
• از دید مجسمه آزادی
• از دید یک گربه
• از نگاه یک کتاب افتاده تو کتابخونه
• از زبان یک کلاغ
• یا هر چیز خلاقانه‌ای که به ذهن‌تون میرسه.

قوانین چالش:
۱- قالب شعر باید دو‌بیتی (نو / آزاد) باشه.
۲- زاویه دید مشخص باشه و اسم چیزی که از دیدش شعر نوشتید رو اول یا آخر پست بنویسید.
۳- محدودیتی برای فضا و حس وجود نداره.

مدت زمان ارسال:
یک هفته
جایزه:
نفر اول ۵۰ سکه و نفر دوم ۲۵ سکه

هدف فقط خلاقیته، ولی اگه دوست داشتید می‌تونیم آخرش بهترین‌ها رو انتخاب کنیم.
منتظر شعرهای خاص‌تون هستیم ✍️

«مدیریت تالار شعر»
 
آخرین ویرایش:
از دید یک گربه🐈

در کوچه‌ی خلوتِ ظهر، آفتاب مرا نوازش می‌کند،

آدم‌ها می‌گذرند، بی‌آن‌که بفهمند پادشاه این لحظه‌ام. :gol narenji:
 
آینه

در دل شب بی‌صدا نقش‌ها می‌ریزد
از دید من حقیقت‌ها پنهان آشکار می‌شود.
 
درخت پیر

برگ‌هایم مثل خاطره‌ها فرو می‌ریزند به باد،
زمستان که برسد، تنها با تنه‌ام حرف می‌زنم در سکوت سرد.
 
کلاغ
می‌گویند سیاه‌تر از پر هایم رنگی نیست
آن‌ها سیاهی دل‌های خود را ندیده‌اند
می‌گویند صدایم نشان از خبر بد دارد
آن‌ها بدی روزگارشان را ندیده‌اند
 
کتاب

پوستم را از تنه‌ی درختی تنومند ساخته‌اند
حال چه غریبانه، گوشه‌ای افتاده و دستی غبارم را نمی‌تکاند...
 
از دیدِ یک لباس:
آدمی بارها و بارها مرا می‌پوشد؛
بی‌آنکه فکر کند شاید این آخرین لباسی باشد که قبل از مرگش به تن می‌کند.
 
فرش

من هر روز زیر پا،لگد می شوم
سال هاست هرکس مرا می بیند،
از روی تار و پود من میگذرد بی آنکه،
صدای درد کشیدن مرا از این همه تحقیر بشنود.
 
بادکنک
نخی که مرا به زمین می‌دوخت، برید؛
حالا تمامِ آسمان، خانه‌ی من است،
اما می‌ترسم...
که آغوشِ هیچ ابری، جایِ خالیِ دست‌های تو را پر نکند.
 
مرگ

چکید مرواریدی از نوردیده
زان پس حس شد سردی خاک
 
عقب
بالا پایین