ماهی سياه کوچولو گفت: نه مادر، من ديگر از اين گردش ها خسته شده ام، می خواهم راه بيفتم و بروم ببينم جاهای ديگر چه خبرهايی هست. ممکن است فکر کنی که يك کسی اين حرفها را به ماهی کوچولو ياد داده، اما بدان که من خودم خيلی وقت است در اين فکرم. البته خيلی چيزها هم از اين و آن ياد گرفته ام؛ مثلا اين را فهميده ام که بيشتر ماهی ها، موقع پيری شکايت می کنند که زندگيشان را بيخودی تلف کرده اند. دايم ناله و نفرين می کنند و از همه چيز شکايت دارند. من می خواهم بدانم که، راستی راستی زندگی يعنی اينکه توی يک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پير بشوی و ديگر هيچ ، يا اينکه طور ديگری هم توی دنيا می شود زندگی کرد؟...!

ماهی سياه کوچولو | صمد بهرنگی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
اشتباه است اگر بگویم عشق کور است . حقیقت این است که عشق نسبت به نقص ها و ضعف هایی که به خوبی می بیند ، بی تفاوت است ، گاهی در وجود کسی که دوست می دارد چیزی می یابد که احساس می کند تعریف ناکردنی است و بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد...!



رنج دلدادگی | آندره موروا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
یکی از خوشی های این روز های من ، اون چیزی که روزهای من رو خوش می کند ، گپ و گفت و گو با هاله است که مثل خودم ، به اندازه خودم بد است . ما گناهکارها ، ما بدها ، از دیدن همدیگر آرام می شویم ، که تنها نیستیم ، که بدی همه دنیا را گرفته ، اصلا اساسش بدی ست . انگار باید از همین بدی ها ارتزاق کنی ، انرژی جمع کنی تا بتوانی در کنار خوب ها ، خوب باشی ، آزارشان ندهی...!

شب ممکن | محمد حسن شهسواری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
در جلیله رسم داشتند که کمربندی راه راه به کمر ببندند که بدنشان را به دو قسمت تقسیم کننند و قسمت زیباتر و قابل قبول ، یعنی قلب و ریه ها و کبد و سر از قسمت دیگر بدن ، یعنی احشاء و عضو جن*سی که بی اهمیت و صرفا تحمل پذیر بود تفکیک سازد...

... بدن انسان چه شباهتی به ساعت شنی دارد. آن چه بالاست در زیر است و آن چه در زیر، بالاست...!

تنهایی پرهیاهو | بهومیل هرابال
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
رفتار اصلى بودلر رفتار مردى است خم شده . خم شده بر خويش همچون نارسيس . نزد او هيچ آگاهى بى واسطه‌اى نيست كه با نگاهى تيز سوراخ نشده باشد.

براى ما كافى است كه خانه يا درخت را ببينيم ، مجذوب تماشاى آنها خود را فراموش مى‌كنيم . بودلر مردى است كه هرگز خود را فراموش نمى‌كند.

او خود را مى‌بيند كه نگاه مى‌كند . او نگاه مى‌كند تا خود را ببيند كه نگاه مى‌كند.

اين آگاهى او از درخت است ، از خانه است كه او تماشا مى كند و چيزها از طريق اين آگاهى است كه به نظر او مى رسند ، رنگ پريده تر ، كوچكتر و كم تاثيرتر ، انگار آنها را در يك دوربين مى بيند...!

بودلر | ژان پل سارتر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
برای اینکه خودتان را از بین ببرید ، باید یک روح پیچیده و اسرارآمیز داشته باشید . هرچه سطحی تر باشید بیشتر در امان هستید...!

عروس بیوه | جویس کرول اتس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
بیشتر تماس ها در حالتی برقرار می شوند که مردم حرفی برای گفتن ندارندو بدین ترتیب برایشان چندان اهمیتی هم نداردکه آیا موفق به برقراری تماسمی شوند یا نه و تنها کاری که می کنند لطمه زدن به آن چند نفری است که واقعاً حرفی برای گفتن دارند...!

شاه گوش می کند| پیش از آنکه بگویی سلام | ایتالو کالوینو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
وقتی کسی این شانس را دارد که در ماجرایی زندگی کند و در دنیایی خیالی به سر برد، دردهای دنیای واقعی ناپدید می‌شوند. تا وقتی حکایت ادامه یابد، واقعیت وجود نخواهد داشت ...!

پوزش خواستن کار دشواری است ، حرکتی است ظریف که میان غرور خشک و ندامت توام با اشک و آه قرار دارد و اگر راه گشودن قلب خود را به سوی دیگری صادقانه نیابیم ، همه عذرخواهی ها به نظر توخالی و کاذب می آیند ...!

با او نجنگیدم و وقتی به این ترتیب هر چه او می خواست پذیرفتم ، زندگی مشترگمان را رفته رفته به نابودی کشاندم ...!

دیوانگی در بروکلین | پل استر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
آن يكى را نمى خواهم اسمش را بياورم همه شما مى شناسيدش. آن كه هر روز دير مى آيد و الان هم آن گوشه سمت راست وايستاده و پيراهن چهارخانه و كت قهوه اى پوشيده . سبيل هاى پرپشتى دارد . مرتب دارد با ب*غل دستى اش حرف مى زند... اسمش را نمى آورم و هرگز حاضر نيستم آبرويش را ببرم...!

مرباى شيرين | هوشنگ مرادى كرمانى
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
وقتی جوان هستی این جلوه بیرونی بدن است که اهمیت دارد، این که از بیرون چطور به نظر می آیی، وقتی پا به سن میگذاری آنچه درون است اهمیت پیدا می کند و دیگر برای کسی مهم نیست چه شکلی هستی...!



...آدم می‌تونه هر چیزی رو تحمل کنه، حتا اگه اعتماد آدم هم خدشه‌دار بشه باز اگه طرف اشتباهشو گردن بگیره می‌شه کاری کرد. با این‌که ارتباط زن و شوهری دیگه متفاوت می‌شه، ولی باز هم می‌شه ادامه‌ش داد.

ولی دروغ گفتن ــ دروغ گفتن خیلی کار پستیه، یه‌جور بازی دادن تحقیرآمیز نفر مقابله. تو طرف مقابلت رو نگاه می‌کنی که داره بدون داشتن اطلاعات کافی زندگی می‌کنه، یا بهتر بگم خودشو مسخره‌ی خاص‌ و عام می‌کنه. دروغگویی پیش‌پاافتاده است و در عین‌حال حیرت‌آور، خصوصاً اگر کسی باشی که دروغ بهش گفته شده.

آدمایی که شما دروغگوها بهشون خیانت می‌کنید لیست بلندبالایی از توهین‌هایی که به اون‌ها شده تو ذهنشون می‌سازند و بعد از چند وقت دیگه نمی‌تونن به چیزی جز اون فکر کنند. می‌تونن؟

مطمئنم دروغگوهایی به مهارت و سماجت و گمراهی تو به جایی می‌رسند که فکر می‌کنن کسی که دارن بهش دروغ می‌گن مشکل داره، نه خودشون. احتمالاً اصلاً به این فکر نمی‌کنی که داری دروغ می‌گی. بهش مثل یک‌جور عمل از سر

محبت نگاه می‌کنی...!



...درست است، تنها زندگی‌کردن انتخاب خودش بود، ولی نه تا این اندازه تنها. بدترین جنبه‌ی تنهایی این است که مجبوری تحملش کنی یا تحمل می‌کنی، یا غرق می‌شوی. باید سخت تلاش کنی تا ذهن گرسنه‌ات را از نگاه به گذشته باز داری تا نابود نشوی...!



یکی مثل همه | فیلیپ راث
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
عقب
بالا پایین