خیلی وقته که دیگه دلت واسم تنگ نمی شه
گل ابریشم من گل که دلش سنگ نمی شه
خیلی وقته که یه پیغومی ندادی واسه من
اخ چقدر قشنگه از عشق تو دیوونه شدن
تو می یای تموم می شه هر چی غمه
روز دیدار تو روز عشقمه
زندگی عشق همین دقایقه
زنده باد هر کی هنوز یه عاشقه
زنده باد هر کی هنوز یه عاشقه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شعرهایم ترانه نیست
حرف عاشقانه نیست
شعرهایم همه درد است و این درد بهانه نیست
شعرهایم رنگ ندارد وزن و آهنگ نداردگفته بودم
شعر من ترانه نیست پاییز است و هرگز بهاره نیست
شعر هایم درد های کهنه است
دردی که هرگز غریبه نیست
شعرهایم هرچه است از خوب و بد
بهترین از این برایم سرایه نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تمام لحظه های من ختم می شود به تنهایی
به با تو بودنی که بی تو تمام شد
و تنهایی با سکوت همیشگی اش ماند
و
اشک...
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس
سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود
خواب کودکانه ی من
و تو ماندی در خاطرم
بی آنکه تو را ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اینجا برای از تو نوشتن هوا كم ا ست
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
کسری من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو مینویسم و این کیمیا کم است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یا میروی و شعرم آه نامه میشود
یا نمی آیی و ســــــــــــوگ نامه
تا کی
واژه لای زخم بگذارم
یا زخم لای واژه
تو را چه سود
از جراحت شاعرانه ی این همه شاعر مجروح
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تمام شد همه چیز...به همان سادگی که آغاز شد به همان سادگی هم پایان یافت
دیگر تو دلیل نوشته هایم نیستی...دیگر من دلیل تپش قلب تو نیستم
دیگر چشمانی نیستند که دل تو را بلرزاند...و دیگر صدایی نیست که به من آرامش دهد
قلبت برای اولین بار به تو دروغ گفت
ما به هم نخواهیم رسید
تو اشتباه من بودی...اشتباه شیرین و زود گذر
اگر باز هم نوشتم،بدان مخاطبش تو نیستی
مخاطبش قلب تنها و خسته خودم است
من به خود می اندیشم
به دلی که قرار است تحمل کند این فاصله ها را،این تفاوت ها را
تو به خود بیاندیش
تنهایم بگذار
تو آرامم کردی...و به همان سرعت آرامشم را گرفتی
راه ما از هم جدا بود...از همان ابتدا
و چه تــلـخ بود این حـقیـقـت
همه چیز تمام شد...دیگر دلیل نوشته هایم تو نیستی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رفيق راهي و از نيمه راه مي گويي
وداع با من بي تكيه گاه مي گويي

ميان اين همه آدم، ميان اين همه اسم
هميشه نام مرا اشتباه مي گويي

به اعتبار چه آيينه اي، عزيز دلم
به هركه مي رسي از اشك و آه مي گويي

دلم به نيم نگاهي خوش است، اما تو
به اين ملامت سنگين، نگاه مي گويي؟

هنوز حوصلهء عشق در رگم جاري است
نمرده ام كه غمت را به چاه مي گويي.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث

در بهای بوسه ای جانی طلب
می کنند این دلستانان الغیاث

خون ما خوردند این کافردلان
ای مسلمانان چه درمان الغیاث

همچو حافظ روز و شب بی خویشتن
گشته ام سوزان و گریان الغیاث
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خواهم به فدای دلت ای یار بمیرم
صد جام ** خورده خمار بمیرم

از جام لبت نوش کنم جرعه نابی
درمستی این بوسه دو صد بار بمیرم

در خانه خود گر ندهی بازجوابم
یک بار ترا بینم و صد بار بمیرم

چشمان من و خانه ی دل جمله فدایت
ازمستی عشقت دو سه صد بار بمیرم

درمکتب عشق تو بیاموزم من ساده دلی را
بنما رخ و بگذار که با خاطر بیدار بمیرم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو زخم مى زنى و شيوه ات لطافت نيست
بگو ، جواب محبّت مگر محبّت نيست ؟

نگو به تلخى اين اتفاق عادت كن
كه عشق حادثه اى مبتلا به عادت نيست

درون آينه غير از خودت چه مى بينى ؟
تو هم شبيه منى هيچ كس كنارت نيست

پر از گلايه ام اما به جبر خندانم
هميشه واقعيت ناشى از حقيقت نيست

برو سفر بسلامت ولى بدان از عشق
اگر كه خير نديدى بدون علت نيست

فقط اجازه بده در نبودنت شب ها
كمى به فكر تو باشم اگر جسارت نيست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین