و یک نفر برداشت نعش ِ این زن ِ کم را
حل کرد در آغو*ش خود هر جوری از غم را
حل کرد جدول های خالی را کف ِ مغزم
که می شود رد کرد هر چیز ِ مسلّم را
من گریه می کردم عذابی را که در من بود
آورد روی تخت، گرمای جهنّم را
باید ببینی سوختن از عشق یعنی چه!!
وقتی نوازش می کنم موهای مَردَم را
مردی که از خواب ِ بد ِ بد پا شدم پیشش
بوی تنم را می دهد ل*ب ها و ته ریشش
می فهمدم از لرزشی که در صدا دارم
از چین ِ کم عمقی که زیر ِ چشم ها دارم...
حل کرد در آغو*ش خود هر جوری از غم را
حل کرد جدول های خالی را کف ِ مغزم
که می شود رد کرد هر چیز ِ مسلّم را
من گریه می کردم عذابی را که در من بود
آورد روی تخت، گرمای جهنّم را
باید ببینی سوختن از عشق یعنی چه!!
وقتی نوازش می کنم موهای مَردَم را
مردی که از خواب ِ بد ِ بد پا شدم پیشش
بوی تنم را می دهد ل*ب ها و ته ریشش
می فهمدم از لرزشی که در صدا دارم
از چین ِ کم عمقی که زیر ِ چشم ها دارم...
آخرین ویرایش توسط مدیر: