و یک نفر برداشت نعش ِ این زن ِ کم را
حل کرد در آغو*ش خود هر جوری از غم را

حل کرد جدول های خالی را کف ِ مغزم
که می شود رد کرد هر چیز ِ مسلّم را

من گریه می کردم عذابی را که در من بود
آورد روی تخت، گرمای جهنّم را

باید ببینی سوختن از عشق یعنی چه!!
وقتی نوازش می کنم موهای مَردَم را

مردی که از خواب ِ بد ِ بد پا شدم پیشش
بوی تنم را می دهد ل*ب ها و ته ریشش

می فهمدم از لرزشی که در صدا دارم
از چین ِ کم عمقی که زیر ِ چشم ها دارم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی خیال میکنم ازمن بریده ای
بهتر ز من برای دلت برگزیده ای؟

از خود سوال می کنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟

فرصت نمی دهی که کمی درد دل کنم
گویا ازین نمونه مکرر شنیده ای

از من عبور می کنی و دم نمی زنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای

یک روز می رسد که در آغو*ش گیرمت!!!
هرگز بعید نیست ، خدا را چه دیده ای
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شاعر شدم که شعر کنم نذر چشم تو
یک مزرعه غزل ثمر بذر چشم تو

بر من نگیر سخت،معمای حل شده
من شد جواب مسئله ی جذر چشم تو

وقتش رسیده قافیه را زیرو رو کنم
دنیا قشنگ تر شود از درز چشم تو

از نو مرا بساز که آوار گشته ام
ویران شد اعتقاد من از لرز چشم تو

گشتم مقیم ابروی ناز و هلالی ات
یعنی عبور کرده ام از مرز چشم تو

من نام خانوادگی ام "زارع" است،چون
جز من نبود و نیست کشاورز چشم تو...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج

ای کشتۀ سوزاندۀ بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج

یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه ای را که رها گشته در امواج
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مي روم ، اما نمي پرسم ز خويش
ره كجا؟ منزل كجا؟ مقصود چيست؟

بوسه مي بخشم ، ولي خود غافلم
كاين دل ديوانه ، را معبود كيست؟

آه ، آري ، اين منم ، اما چه سود
" او" كه در من بود ، ديگر نيست، نيست

مي خروشم زير ل*ب ، ديوانه وار
"او" كه در من بود ، آخر كيست؟ كيست؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میان این همه غصه وصال میخواهم
شکسته پر شده ام بی تو،بال میخواهم

اگر چه فکر وصالت بُوَد خیالی خام
کمی برای تنفس خیال میخواهم

جدا ز یارم وحالم بداست و شوخی نیست
از اینکه بی تو نمردم مدال میخواهم

دوباره فکر تو و نا امیدی و حافظ
برای وعده ی وصل تو فال میخواهم

رواق منظر چشم من آشیانه ی توست
نگاه کن به نگاهم که حال میخواهم

توقعی که ندارم فقط ز عزرائیل
برای دیدن رویت مجال میخواهم. . .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم...
من که خیلی سخت دل بستم ولی آیا تو هم...

عاشقت هستم خجالت می کشم از گفتنش
من حیا کردم دهان بستم ولی آیا تو هم...

لحظه ای افتاد چشمانت به چشمانم ولی...
از نگاهت همچنان مستم ولی آیا تو هم...

سعی کردم تا نظر بازی کنم رویم نشد
حیف، من رُویم نشد، جَستم ولی آیا تو هم...

از زمین تا آسمان، از آسمان تا کهکشان...
زیرو رو کردم تو را جُستم ولی آیا تو هم...

کاش میشد قسمتم باشی تو ای حوّای من
من که رفتم، آدمی پستم ولی آیا تو هم...

عاشقی از جنس مجنونم بیا لیلای من
من که مجنونی ازین دستم ولی آیا تو هم...

نیستی پیشم ولی لیلای من این را بدان
نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چشمان تو که از هیجان گریه می کنند
در من هزار چشم نهان گریه می کنند

نفرین به شعر هایم اگر چشم های تو
اینگونه از شنیدنشان گریه می کنند

شاید که آگهند ز پایان ماجرا
شاید برای هر دومان گریه می کنند

بانوی من چگونه تسلایتان دهم ؟
چون چشم های باورتان گریه می کنند

پر کرده کیسه های خود از بغض رودها
چون ابرهای خیس خزان گریه می کنند

وقتی تو گریه می کنی ای دوست ، در دلم
انگار ابر های جهان گریه می کنند

انگار با تو بار دگر ، خواهران من
در ماتم برادرشان گریه می کنند

در ماتم هزار گل ارغوان مگر
با هم هزار سرو جوان گریه می کنند

انگار عاشقانه ترین خاطرات من
همراه با تو مویه کنان گریه می کنند

حس میکنم که گریه فقط گریه ی تو نیست
همراه تو زمین و زمان گریه می کنند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چند روزی است که تنها به تو می اندیشم
از خودم غافلم اما به تو می اندیشم

شب که مهتاب درآیینه ی من می ر قصد
می نشینم به تماشا به تو می اندیشم

همه ی روز به تصویر تو می پردازم
همه ی گریه شب را به تو می اندیشم

چیستی ؟ خواب و خیالی ؟ سفری ؟خاطره ای ؟
که دراین خلوت شب ها به تو می اندیشم

لحظه ای یاد تو از خاطرمن خارج نیست
یا درآغوش منی یا به تو می اندیشم

اگر آینده به یک پنجره تبدیل شود
پشت آن پنجره حتی به تو می اندیشم

تو به حافظ به حقیقت به غزل دلخوش باش
من به افسانه نیما به تو می اندیشم

نه به اندیشه ی زیبا ،نه به احساس لطیف
كه به تلفیقی از این ها به تو می اندیشم

تو به زیبایی دنیای كه می اندیشی؟؟
من كه تنها، به تو تنها به تو می اندیشم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگیم بی خبرم

این همه فاصله، ده جاده و صد ریل قطار
بال پرواز دلم کو که به سویت بپرم؟

از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیه ها گم شده و در به درم

تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم

بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم

بی تو دنیا به درک، بی تو جهنم به درک
کفر مطلق شده ام دایره ای بی وترم

من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تو من به تو نزدیک ترم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین