ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ات بودن ، توانم را گرفته است
عشق ِ تو جانم ! آخ..جانم را گرفته است
چاقو شده مهر ِ تو روی گردنم ، کُند
این مرگ ِ تدریجی امانم را گرفته است
خون میخورم شاید بخندانم تو را باز
اندوه ، مغز ِ استخوانم را گرفته است
ترمیم ِ زخمی که منم را دیر کرده
رنجی که از تن تا روانم را گرفته است
به لکنت افتاده زبان ِ اعتراضم
بار ی که بر دوشم ، زبانم را گرفته است
آغو*ش تو امنیتِ دریاست ، اما
از من تمام ِ آسمانم را گرفته است.
عشق ِ تو جانم ! آخ..جانم را گرفته است
چاقو شده مهر ِ تو روی گردنم ، کُند
این مرگ ِ تدریجی امانم را گرفته است
خون میخورم شاید بخندانم تو را باز
اندوه ، مغز ِ استخوانم را گرفته است
ترمیم ِ زخمی که منم را دیر کرده
رنجی که از تن تا روانم را گرفته است
به لکنت افتاده زبان ِ اعتراضم
بار ی که بر دوشم ، زبانم را گرفته است
آغو*ش تو امنیتِ دریاست ، اما
از من تمام ِ آسمانم را گرفته است.
آخرین ویرایش توسط مدیر: