شعر °اشعار تک بیتی°

[!!AMINKHAN!!!!AMINKHAN!! عضو تأیید شده است.]

غزلم نام تو را برده و دل می‌بازد
توشدی‌عشق من‌وعشق به‌خود می‌نازد

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

با دوتا مصرعِ کوتاه به اندازه ی عشق
ساختم بیتی و الحق چه پناهی دارم

 

[!!AMINKHAN!!!!AMINKHAN!! عضو تأیید شده است.]

تا شدم محو تماشا دلم از دستم رفت
دل سپردن به تو از خویش بریدن دارد

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

دوره ی سعدی و حافظ صحبت از زلفِ تو بود
نوبت دوران من شد روسری سر کرده ای..

 

[!!AMINKHAN!!!!AMINKHAN!! عضو تأیید شده است.]

تا شدم چند قدم هم نفس ات ، فهمیدم
حس خوبیست نگهبان جواهر بودن

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست
همه با قافیه ی عشق مصیبت دارند

 

[!!AMINKHAN!!!!AMINKHAN!! عضو تأیید شده است.]

‏آه از سر پر شور و امان از دل مغرور
از دور تورا دیدم و بوسیدمت از دور

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را

 

[!!AMINKHAN!!!!AMINKHAN!! عضو تأیید شده است.]

بیدلان، آسایشِ جان می‌فروشند و به عَجز
مایهٔ تشویش از آن زلفِ مُشَوَّش می‌خَرَند...

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

سرِ مویی کسی هرگز پریشانم نکرد اما
ببین حالا چه آسان با سرِ مویی گرفتارم