شعر °اشعار تک بیتی°

دگر به هر چه تو گویی مخالفت نکنم
که بی تو عیش میسر نمی‌شود ما را
 


‌ درین گلشن خدایا کی روا بی‌؟
‌ گل از مُو‌، دیگری گیرد گلابش‌

بابا طاهر
 
شب من نشان مویت سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد چو نقاب بر گشایی

- مولانا
 
حیف است از آن دهن که تو داری جواب تلخ
وآن سینه سفید که دارد دل سیاه
 
مگر اخم هر انسانی نشانِ خشم و دعوا نیست؟
چرا با چهره‌ی دَرهم، تو دلبرتر زِ لبخندی؟
 
خوش است از همه با هر زبان روایت عشق
ولی روایتِ آن چشم مهربان خوش‌تر
 
ای سرو، اگرچه دور شدی از کنار من
حقّا، که در میانهٔ جان است جای تو
 
هر چند دلارامِ مرا مهر و وفا نیست
یک لحظه خیالش ز منِ خسته جدا نیست
 
گـر مـن به غم عـشـق تـو نسپارم دل

دل را چه کنم؟ بهر چه می دارم دل؟
 
عقب
بالا پایین