همه‌چیز در گریز است. آدم‌ها، فصل‌ها، ابرها، همه شتابان‌اند… و این شط به‌ظاهر کُند حرکت که هرگز باز نمی‌ایستد، پیوسته تو را با خود می‌برد.


" بیابان تاتارها "
" دینو بوتزاتی "

۱۶ اسفند هزار و چهار صد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- یه جا نوشته بود: «‏آدم مُتعلق به جايى كه بدنیا اومده و بزرگ شده‌، نيست؛ آدم حتی متعلق به جايى كه خوشحال و یا غمگين بوده‌ هم نيست؛ آدم متعلق به اونجاییه كه دلش می‌خواد باشه، ولى نیست .»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
قصه که تمام می‌‌شود
آدم‌ها به کجا می‌‌روند؟!

- شمس لنگرودی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
«سیأخد الله حقک ممن أوجعک دون جهدا منک، فاطمئن.»
خداوند حق شمارا از کسانی که بدون دلیل به شما آسیب رسانده اند، خواهد گرفت؛ مطمعن باشید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موجود عجیب و مضحکی شده‌ام،
شعورم درست کار می‌کند
ولی احساساتم، چطور بگویم؟ کُند شده؛
نه آرزویی دارم و نه به چیزی دلبسته‌ام و نه به کسی علاقه‌مندم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
«حاصل عمرش فقط آنچه کرده بود نبود .
آنچه از خود دریغ کرده بود هم بود .»

و ما چقدر به خودمون بدهکاریم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
قلب، خاک خوبی دارد. در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس می‌دهد.
اگر ذره‌یی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد. و اگر دانه‌یی از محبّت نشاندی، خرمن‌ها بر خواهی داشت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
• "هیچ از خاک ، بر خاکم و به خاک میروم"
اونجا که میگه از گندم زار وجودم مشتی کاه میماند برای بادها ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به‌قول مُط، کاش یه ابر شخصي داشتم که الان میومد دم پنجره سوارم می‌کرد با خودش می‌برد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین