محفل ادبی [ توئیت ]

‏متأسفانه باید به اطلاعتون برسونم که هیچ کاری از هیچکس بعید نیست
مطلب ظاهرا ساده است ولی وحشتناکه...

?Mr Lanturi
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آدمی که تنها مونده از بی عرضگیش نیست!
خسته شده از بس برای دیگران جنگیده و فهمیده ارزشی نداشتن.

?Omid
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

خداوندا؛
کدام نقطه‌ی زمین از تو خالیست؟
که خلق تو را در آسمان می‌جویند؟!

?منصور حلاج
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اصلاً،
فرض که بعضی،
نان از سفره
و ‌کلمه از کتاب
و شکوفه از انار
و تبسم، از لبان‌مان گرفته‌اند،
با رؤیاهامان چه می‌کنند؟!

?سیدعلیصالحی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بد دل، زمانه بود که ناگه ز من برید
من، قصدِ از زمانه بریدن، نداشتم

?پروین_اعتصامی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حوصله کن!
بلبلِ غمديده‌ی بی‌باغ و آسمان!

سرانجام، اين کليدِ زنگ‌زده نيز،
شبی به ياد می‌آورد؛
که پشتٓ اين قفلِ بد قولِِ خسته هم،
دری هست، ديواری هست،
به خدا؛ دريايی هست ...

?سیدعلیصالحی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تنها لحظه‌ی اکنون است،
که واقعیت دارد...
باقی، یا خاطره است،
یا خیال...


?اشو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این که طومار زندگیِ همه‌ی ما موجودات و آدم‌ها، خلاصه می شود در همین روزی که شب می شود و شبی که روز؛ اصلاً قصه نیست...


?حمیده_عسکری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی اوقات با خودت حرف بزن، آواز بخوان، بر سرِِ خودت، از تهِ دل فریاد بکش!
کنار باغچه بنشین، دستی بر سر و روی گل‌ها بکش، تنه‌ی درختان را در آغو*ش بگیر، با باد سخن بگو!

خیال کن بر بالِ پروانه‌ها نشسته‌ای؛ یا حتی با گرد و غبارِ روزگار، حال و احوال می کنی...

خودت را پرنده‌ای فرض کن که از دست صیاد گریخته ای...
حال خودت را از همیشه بهتر کن!

?حمیده_عسکری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شاید اگر واقعاً دل‌ها از جنس شیشه می‌بود، همه ی آدم‌ها دلی داشتند شکسته، درب و داغان، یا وصله پینه بسته...
خوب شد که دل‌هامان، شیشه ای نیست!
بگذاریم دل‌هامان، دل بماند...

?حمیده_عسکری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 4)
عقب
بالا پایین