محفل ادبی [ توئیت ادبـی ]

[مَـهـوا]

هیچ بر جای نماند از دل ما چون مرکز
تا فکندیم ازین دایره بیرون خود را...

#صائب_تبریزی

 

[مَـهـوا]

عاقلان نقطه پرگار وجودند، ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند...

#حافظ

 

[مَـهـوا]

#توئیت ?

وقتی میخوای ازش تعریف کنی
مثل استاد سخن حضرت #سعدی بگو:

"چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت... "

 

[مَـهـوا]

?

زِ نام من، به غلط هم دهن نسازد تلخ
همان که یاد لبش نقل محفل است مرا...

#صائب_تبریزی

 

[بانوی نویسنده]

وتوای بانوی ایرانی همین را بدان وبس!
صدام ومین وتَرکِش همش بهانه بود شهید فقط خواست این را ثابت کند #چادر تا بخواهی فدایی دارد...

 

[نازلـینازلـی عضو تأیید شده است.]

‏وقتهايي كه خوابيم هم پي ام بدين
ما صبح كه بيدار ميشيم پي ام هاتون رو كه ميخونيم روزمون يه جوره ديگه شروع ميشه

وُلف

 

[نهنــگنهنــگ عضو تأیید شده است.]

- گفت چشم ھا گواہ اَند .
تو بیش از حد رَنج کشیدہ ای.

?؟

 

[نهنــگنهنــگ عضو تأیید شده است.]

‏مشکل اون آدم‌خوبه، که احتمالا تو زندگیت یه‌بار بیشتر بهش برنمی‌خوری، اینه که شما باید دوراتو بزنی تا بفهمی که آدم‌خوبه اون بوده. ولی وقتی دوراتو بزنی و برگردی، دیگه جایی نداری تو دلش. واسه‌ت میشه یه حسرت ابدی.

?اورج جورول

 

[نهنــگنهنــگ عضو تأیید شده است.]

‏یه چیز قشنگی خوندم که خیلی حقه:گاهی پیش میاد که یه کتاب ساعتها و روزها کنارمون بازه،کتابی که دوصفحه ازش خوندیم،کتابی که هست اما نیست،ما هم باهاش هستیم و انگار نیستیم.مثل خیلی از روابطمون با ادمها،بلد نیستیم کتاب رو ببندیم و بگذریم.

× دیکتاتور حانیه ×

 

[نهنــگنهنــگ عضو تأیید شده است.]

بعد از اولین دروغی که میشنوی، ھمه واقعیت ھای قبل و بعدش مشکوک میشن...

?؟؟

 

[نهنــگنهنــگ عضو تأیید شده است.]

کسی چه میدونه شاید همین الان همزمان داریم به هم فکر میکنیم!

?؟؟

 

[نهنــگنهنــگ عضو تأیید شده است.]

واقعا حوصله ندارم.
حوصله جنگ رو ندارم.
حوصله کل کل دختر و پسرا و فمنیستا و آنتی فمنیستارو ندارم.
حوصله ندارم ببینم طرفدارای تیمای xوy دارن به هم فحاشی میکنن.
حوصله این آدمای بی معرفت و منفعت طلب رو ندارم.
حوصله خودم و این مودی بودن و افسردگی قدیمیم رو ندارم.
حوصله هیچی رو ندارم.
کاش میشد همه جمع بشیم یه جایی، موزیک گوش بدیم، همدیگه رو ب*غل کنیم، گریه کنیم تو ب*غل هم، همدیگه رو آروم کنیم و تهش دوباره برگردیم سر زندگیامون.
خستم جانم...

》امدرضا《

پ.ن: منم خستم جانم...

 

[بلوط]

خوشبختی سراغ کسی میره که بلده بخنده. این زندگى نیست که زیباست، این من و تو هستیم که زندگى رو زیبا یا زشت مى‌بینیم. دنبال رسیدن به یک خوشبختی بى‌نقص نباش. از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببر. اگر اون چیزها رو کنار هم بگذاری، میتونی کل این مسیر رو با خوشحالى طى کنی …
??‍

 

[نازلـینازلـی عضو تأیید شده است.]

شما هم حالتون از گوشی بهم میخوره و در عین حال دستتونه؟

-Alireza Dan-

 

[نازلـینازلـی عضو تأیید شده است.]

من اسکیزوفرنی برعکس دارم. کلی آدم دورم هستن که حس می‌کنم وجود ندارن.

«پیپرکات»

 

[نازلـینازلـی عضو تأیید شده است.]

بعد از مدتی، درد خصوصی میشه و گفتنش به دیگران لطفی نداره، شروع انزوا از همین نقطه‌ست.

^Araz^

 

[نازلـینازلـی عضو تأیید شده است.]

+خوشبخت؟
-کسی که آدم مورد علاقه‌ش روزایِ سخت کنارشه.

«Araz»

 

[نازلـینازلـی عضو تأیید شده است.]

«یه بار باید باهم بریم فلان جا.» یکی از لاو لنگوئج های منه.

-اِرْف-

 

[نازلـینازلـی عضو تأیید شده است.]

همیشه دوست دارم برم؛ از سرکار، از دانشگاه، از کلاس زبان، از د‌ورهمی ها، از همه جا؛ می‌خوام برم خونه، می‌خوام‌ برم رو تختم، می‌خوام ‌تنها‌ باشم.

-Tada-

 

[نازلـینازلـی عضو تأیید شده است.]

تنها خوبی دوران کووید 19 این بود که انگار موقتاً سنسورهای قضاوتی همه خاموش شده بود و اجازه داشتی فعلا موفق نباشی، همین که زنده باشی کافی بود.

-p0rya-