به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

شعر شعری که دوست داری

شاید زمان ما را عوض کرده است، این مرد اما همچنان مرد است
این مرد نام دیگرش درد است، چیزی که در او بود و در ما نه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زود شد، نه دیر شد از دلم پریدنت
آینه شکسته شد از غم ندیدنت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باور نکنید بعد از این باور را
بر باد دهید باقی دفتر را
در عقدۀ‌ دستمال بعد از گریه
آتش بزنید شهر بی قیصر را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امشب دگر چشمان سرخش تر نخواهد شد
هم‌صحبت تنهایی‌اش دفتر نخواهد شد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بر پشت جلد چشم خود امضا زد و خوابید
پرواز یک شاعر از این بهتر نخواهد شد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باران که رفت خاطره را پشت سر گذاشت
چشم هزار پنجره را خشک و تر گذاشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حالا که رفته‎ای / پرنده‎ای آمده است / در حوالی همین باغ روبه رو / هیچ نمی‎خواند / فقط می گوید / کو کو؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خود سهل خواهد شد هرآنچه باورش سخت است
ای این همه ناباوری با تو چه باید کرد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ناگهان‌ برداشت‌ از شب‌هاي‌ تهران‌، ماه‌ را
آسمان‌ِ تيره‌ با چشمان‌ِ گريان‌، ماه‌ را

ناگهان‌ آيينه‌هاي‌ شب‌، تَرَك‌ برداشتند
ناگهان‌ دزديده‌اند از شب‌نشينان‌، ماه‌ را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
بالا