ثبت‌نام

جدیدترین‌ها

جاوا اسکریپت غیر فعال می‌باشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.

Ads

برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅

ballerina

کاربر انجمن

کاربر انجمن از گوشه ای از جهان

تاریخ ثبت‌نام: 7/12/25

آخرین بازدید: 10/1/25

آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره کاربران بازدیدکننده از نمایه شما

- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  ریوما اخمش عمیق‌تر شد، اما چیزی نگفت. دکتر روی کاغذی چیزی می‌نوشت، نفسش را بیرون داد و گفت: - یک هفته، استراحت، بدون تمرین و مراقبت ویژه...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  ریوما دیگر آن پسر بی‌خیال همیشه نبود. غرورش امشب، جلوی چشم همه، خرد شده بود. - بابا، یادته هر بار براش عروسک می‌خریدی، ناراحت می‌شد؟ فکر...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  رن با لباس‌های خاکی دوباره بلند شد، گرد و خاک از دامن لباسش برخاست، و با شیطنت گفت: - ریوما، تو به بابا نگو رفتم سراغ راکتش، باشه؟ صدای...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  باران با شتابی بی‌امان روی سقف فلزی آمبولانس می‌کوبید؛ صدای کوبش قطره‌ها با لرزش یکنواخت ماشین درهم می‌آمیخت. نور قرمز و آبی چراغ‌ها مثل...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  لحظهٔ سقوط رن، گویی زمان از حرکت بازایستاد. پاهای ریوما به زمین چسبیده‌بود، اما پیش از آنکه بتواند نفس بگیرد، اوئیشی از سکوی داوری به...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  رن بی‌هیچ کلامی به جایگاه سرویس قدم نهاد. گویی روحش جایی دورتر از جسمش درگیر بود؛ پیکری تهی که تنها به فرمان عادت پیش می‌رفت. توپ را از...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  *** چند دقیقه، به آغاز مسابقه نمانده‌بود. هوا دمِ سنگین‌تری گرفته‌بود؛ بادی که در لابه‌لای شاخسار انبوه می‌پیچید، چون هشداری خاموش در...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  باد با خش‌خش خفه‌ای میان برگ‌های نیم‌خزان می‌پیچید؛ نجوایی خاکستری که در سنگینی عصر می‌لغزید. آسمان رنگی کدر و تیره گرفته‌بود و ابرها...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  فوجی آرام به او نگریست. لبخندش کم‌رنگ و خسته بود. «همه فکر می‌کنن بردم... ولی چیزی که دیدم، اون نگاه سرد و آروم، داشت هیولای درونم رو...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  سکوت، چون پرده‌ای گران، بر سکوها فرود آمده‌بود. تماشاگران چنان به خموشی فرو رفته‌بودند که گویی نفس کشیدن را از یاد برده‌اند. تنها صدای...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  صدای اوئیشی، مثل طناب نجاتی از بالا، او را به لحظه‌ی حال پرتاب کرد: - چهار – صفر، فوجی! فوجی، با همان لبخند همیشگی، توپ را برای سرویس...
  
  10/1/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  موموشیرو، با تعجب سرش را کج کرد: - چه اتفاقی داره می‌افته؟! یه لحظه پیش خوب بود! ریوما فقط به بطری مچاله شده در دستش خیره شد. آلومینیوم...
  
  9/30/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  موموشیرو، با تعجب سرش را کج کرد: - چه اتفاقی داره می‌افته؟! یه لحظه پیش خوب بود! ریوما فقط به بطری مچاله شده در دستش خیره شد. آلومینیوم...
  
  9/30/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  هوا سکوت سنگینی را بلعیده بود. توپ، سفید و بی‌وزن، به قله آسمان آبی پرتاب شد. در همان لحظه، چشم‌های فوجی شوسوکه، آبی‌تر از دریای خزر،...
  
  9/30/25
- ballerina به موضوع در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌ پاسخ داده‌است.
  
  *** (زمین A، ساعت دو بعد از ظهر ) باد‌ها تندتر شده‌بود، برگ‌های خشک مانند پرنده‌ی زخمی میان زمین می‌چرخیدند. رن روی نیمکت نشسته بود، به...
  
  9/30/25
نمایش موارد قدیمی‌تر
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…