شعر °اشعار تک بیتی°

درگیر کردی روزهای هفته را با هم
یکشنبه رفتی، عصرهای جمعه غمگینند
 
دلم را چشم‌هایش تیرباران کرد، تسلیمم
بگوئید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد...
 
هر قفلی که می خواهد به درگاه خانه ات باشد
عشق پیچکی است که دیوار نمی شناسد
 
گفت از دوست چه دیدی که چنین مسروری؟
گفتم از دوست همین بس که ز ما یاد کند
 
هر کسی از یار چیزی خواست هنگام وصال
من به محضِ دیدن او خاطرش را خواستم
 
فرقی نداشت دیشب و امشب برای من
جز آنکه بر نبود تو یک شب اضافه شد
 
عقب
بالا پایین