آموزش آموزش جادوی شعر؛ زیبایی بیان | • اختصاصی کافه نویسندگان •

(SINA)

مدیر آزمایشی تالار شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
مـدرس
ویراستار
تدوینگر
مشاور
نویسنده نوقلـم
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,190
پسندها
پسندها
5,956
امتیازها
امتیازها
438
سکه
4,896
•○°●‌| به نام خالق واژگان ‌|●°○•°

مدتیه خیلی‌هامون می‌خوایم شعر بگیم، ولی یا نمی‌دونیم از کجا شروع کنیم، یا فکر می‌کنیم شعر گفتن فقط با الهام شروع میشه.
من توی این مجموعه پست‌ها می‌خوام قدم‌به‌قدم چیزهایی رو که خودم یاد گرفتم، با زبون ساده جمع‌وجور توضیح بدم؛ هم چیزهایی که به زیبایی‌شناسی شعر مربوط میشه، هم بخش‌های فنی و زبانی.
نکته مهم: این سری پست‌ها «درس شعرگویی» نیست؛ بیشتر مثل نقشه‌ای هست.
کمک می‌کنه بفهمیم شاعرها از چه ابزارها و حس‌هایی استفاده می‌کنند و چطور نگاه‌شون به جهان تبدیل به شعر میشه.
اینجا قرار نیست شعر رو سخت و سنگین کنیم؛ بلکه
برعکس، می‌خوایم بفهمیم چطور میشه ساده‌تر، دقیق‌تر و حسی‌تر نوشت؛ چطور میشه صدای خودمون رو پیدا کنیم، نه اینکه شبیه کسی دیگه بنویسیم.
هدف اینه که کم‌کم با هم یاد بگیریم چطور جزئیات کوچیک روزمره، تبدیل به جمله‌هایی بشن که حال و تصویر و تجربه می‌سازن.
اگه اهل نوشتنید، اگه شعر خوندن دوست دارید، یا حتی اگه فقط کنجکاوید بدونید شعر از کجا شروع میشه، این مسیر کوچیک، می‌تونه براتون جذاب باشه.

« مدیریت تالار شعر »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زیباشناسی در شعر، همان لحظه‌ای هست که زبان معمولی از حالت گزارش دادن تبدیل به «بیان شاعرانه» می‌شود.
هر شاعر، قبل از یادگیری وزن، قافیه یا تکنیک‌های فنی، باید چشمش به زیبایی باز شود؛ باید حس کند کلمه چطور می‌تواند یک تصویر بسازد، یک کشف کوچک ایجاد کند و یا یک احساس را بی‌واسطه منتقل کند.
در این بخش به مهم‌ترین عناصر زیباشناختی شعر می‌پردازیم که پایه‌ی اصلی شعرنویسی هستند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
۱- تفاوت زبان شاعرانه با زبان عادی

زبان عادی برای خبر دادن است. زبان شاعرانه برای نشان دادن، لم*س کردن و تجربه کردن می‌باشد. در زبان عادی می‌گوییم: «هوا سرد است.»

اما در زبان شاعرانه می‌گوییم: «سوز، ته‌مانده‌ی پاییز را از لای در به اتاق آورد.»

هیچ جادویی در کار نیست؛ فقط تصویر، حس و نگاه تازه. اینجا به‌جای بیان مستقیم «سرد است»، تصویر و حس ساخته شده است. در زبان شاعرانه به جای توضیح دادن، تصویر می‌سازیم. مثلا:

به جای غمگین بودن می‌گوییم: «دلش مثل اتاقی خاموش بود.»

زاویه‌ی دید را عوض می‌کنیم. مثلا: باران می‌بارید.

زبان شاعرانه: «آسمان بغضش روی شهر ترکید.»

جزئیات حسی را وارد می‌کنیم. (بو، صدا، نور، لم*س و رنگ) مثلا به جای «صبح شد.» می‌گوییم: «بوی نان تازه از کوچه بالا آمد.»

واژه‌هایی با موسیقی درونی انتخاب می‌کنیم. واژه‌ها باید باهم بخوانند، حتی اگر وزن کلاسیک نداشته باشند. این تفاوت شعر را زنده می‌کند؛ خواننده فقط «نمی‌شنود»، بلکه می‌بیند و حس می‌کند.
 
تمرین:

یک جمله‌ی کاملاً ساده انتخاب کنید، مثلا «باران آمد.»

حالا ۲–۳ نسخه‌ی شاعرانه ازش بسازید. مثلاً:

«باران، خواب خیابان را پاشید.»

«ابر، دلش را روی پشت‌بام‌ها خالی کرد.»

«چکه‌ها از دورترین نقطه‌ی آسمان می‌رسیدند؛ انگار کسی راه افتاده باشد سمت ما.»

لازم نیست پیچیده باشد؛ کافیست نگاه‌تان را عوض کنید.
 
عقب
بالا پایین