بسم الله الرحمن الرحیم.
منم شیطان رجیم.
بیمزه هم خودتونین.
آقا دیدین اول رمانها دختره یهو از خواب پا میشه و با موهای شلخته و پاچه شلوار بالا نگاهی به ساعت که میاندازه و میبینه اوه اوه فاجعه، دیرش شده!
عین پلنگ میپره سمت کمدش و با چشمهای بسته هر چی به دستش میاد میپوشه.
گوشی اپل و سوییچ ماشین دویصت و شیش هم بر میداره و پنج دقیقهای خودش رو به دانشگاه میرسونه...جت اینقدر سریع نبود ناموسن.
یهو در کلاس رو باز میکنه و بداخلاق ترین استاد دانشگاه رو میبینه. استاد با دیدنش عینکش رو یکم پایین میکشه و میگه:
- تا الان کجا بودین خانم راد؟
همین که استاد میخواد پرتش کنه بیرون دختره یه تیکه آبدار بهش میندازه و با پیروزی از کلاس میزنه بیرون.
انگار من بودم که تا ده دقیقه پیش استرس دیر رسیدنم رو داشتم:/
بعد جالبهش اینجاست دختره همونطور که زیر ل*ب به استاد کچل و شکم گندهش فوش میده یهو میخوره به یه نفر و میخواد پخش زمین بشه که دو تا دست مردونه دور کمرش حلقه میشه و مانع از افتادنش میشه. خدا شانس بده!
طرف هم از این دو حالت خارج نیست؛ یا خیلی جذبه داره و با اخم بهش نگاه میکنه یا پوزخند میزنه و بدون نیم نگاهی ولش میکنه و میره.
:/
:/
:/
دیوار کجاس؟