آخرین شروع | انجمن کافه نویسندگان


آبی رنگ چشم‌های توست
و آن زمان که لبخند می‌زنی
زلال ظریف آن
تابش لرزان صبح را
به خاطرم می‌آورد
آن هنگام که خورشید به دریا می‌افتد
آبی رنگ چشم‌های توست
و آن زمان که گریه می‌کنی
اشک‌های تابان‌ات
هم‌چون جواهراتی زیبا
خودنمایی می‌کنند
وقتی بی‌اختیار می‌خزند
مثل قطرات شبنم به‌روی بنفشه‌ها
آبی رنگ چشم‌های توست
و آن زمان که به تماشای‌شان می‌نشینم
افکار، چون پرتو‌های نور منعکس می‌شوند
گویی که در ژرفای شب
ستارگان گمشده‌ی آبی می‌درخشند

« گوستاو آدولفو بکر »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
در چشم منی و غایب از چشم
زآن چشم همی‌کنم به هر سو
صد چشمه ز چشم من گشاید.
چون چشم برافکنم بر آن رو
چشمم بستی به زلف دلبند
هوشم بردی به چشم جادو
هر شب چو چراغ چشم دارم
تا چشم من و چراغ من کو
این چشم و دهان و گردن و گوش
چشمت مرساد و دست و بازو
مه گر چه به چشم خلق زیباست
تو خوبتری به چشم و ابرو
با این همه چشم زنگی شب
چشم سیه تو راست هندو
سعدی به دو چشم تو که دارد
چشمی و هزار دانه لولو

« سعدی »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چشم تو شهر فرنگی‌ست که دیدن دارد
دیدمت خوب، دلم حس پریدن دارد
حرف‌ها می‌زند از دور نگاهت با من
برق چشمان تو الحق که شنیدن دارد!
قاف امیدی و پا‌های من دیوانه
در رسیدن به شما عزم دویدن دارد
گریه کم می‌کنم، اما چشم هایم پی تو
مثل هر ابر دگر عشق چکیدن دارد
ما همه منتظریم و تو نخواهی آمد ….
خودمانیم که ناز تو خریدن دارد!
زیر بال و پر زلفت دل ما را برگیر
که بدون تو فقط فکر رمیدن دارد
چند سالی ست که من مرده ام، اما قلبم
با مسیحایی تو شوق تپیدن دارد
چشم تو شهر فرنگی ست که دیدن دارد

« حسین دهلوی »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

گاهی نگاهت
آنقدر نافذ است
که خودم را نه
دیوار پشت سرم را
در چشمت می‌بینم

« افشین یداللهی »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

من درباره تو به آن‌ها نگفته‌ام
اما تو را دیده‌اند که
در چشمانم شنا می‌کنی…
من درباره تو به آن‌ها نگفته‌ام
اما تو را در کلماتم دیده‌اند
عطر عشق
نمی‌تواند پنهان بماند

« نزار قبانی »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

روزی اگر ببینم آمده‌ای
بسان کبوتری خسته از دیاران دورست، یار!
با زیبایی بی پایانی در چشم‌هایت
و بهاری در گیسوانت

« یاووز بولنت باکیلر »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هر چقدر این روز‌ها دستان من تنهاترند
چشم‌هایت شب به شب زیباتر و زیباترند
رازداری‌های من بیهوده است، این چشم‌ها
از تمام تابلو‌های جهان گویاترند…
من پَر کاهی به دست باد پاییزم،

ولی چشم‌های روشنت از کهربا گیراترند…



«پانته‌آ صفایی بروجنی»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

گناه چشم تو… یا… نه! گناه عکاس است
که این چنین به نگاهت دچار و حساس است
و مدتی است که هنگام دیدن چشمت
اعوذ بالله او قل اعوذ بالناس است
برای رستن او از جهنم و آتش
پل صراط نگاهت ملاک و مقیاس است
تمام اهل زمین را جهنمی کردی
که آیه آیه‌ی چشمت «یوسوس الناس» است
تمام شهر از ایمان به کفر برگشتند
گناه چشم تو حالا به پای عکاس است؟

«منصوره فیروزی»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی
تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین