شعر •| شعری که بر دلت نشست |•

دلم را ناله سرنای باید
که از سرنای بوی یار آید

به جان خواهم نوای عاشقانه
کز آن ناله جمال جان نماید
دلدار من چو یوسف گمگشته بازگشت
کنعان مرا ز روی دل ملتهب رسید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Saya
گر غایبی ز دل تو در این دل چه می‌کنی
ور در دلی ز دوده سودا چگونه‌ای

ای شاه شمس مفخر تبریز بی‌نظیر
در قاب قوس قرب و در ادنی چگونه‌ای
 
عقب
بالا پایین