شعر ●○•دانه برف سپید•○●

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع ......!
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
از صبح ناب

پر شدهام

درمن

یک جرعه آفتاب

نمینوشی؟


حسین منزوی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دودها

از ستونهای کوچک نور

شانه به شانه

صعود میکنند

گویی همه با هم

از یک سینه

بیرون زدهاند

کشیده قامت من

آوازی به سینه دارد

هم از آب و

هم از آتش

پک میزنم و

گلهای سرخ

باز

میشوند


حسین منزوی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یادها انبوه شد

در سر پر سرگذشت

جز طنین خسته افوس

رفته ها را بازگشت


هوشنگ ابتهاج
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
او را ز گیسوان بلندش شناختند

ای خاک این همان تن پاک است ؟

انسان همین خلاصه خاک است ؟

وقتی که شانه می زد

انبوه گیسوان بلندش را

تا دوردست آینه می راند


هوشنگ ابتهاج
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حرفی از تنهایی ام نزدم

یک مُرده

چگونه می تواند بگوید مُرده است؟

مرا ببخش


حسین صفا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حالا ارواح ما

با مرغان دریایی

بر فَراز دریا پرواز می کنند

و بر سُقوط دریا

اشک می ریزند


حسین صفا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ترا من چشم در راهم

شباهنگام

که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

ترا من چشم در راهم.

نیما یوشیج
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من ندانم با که گویم شرح درد

قصه ی رنگ پریده ، خون سرد

هر که با من همره و پیمانه شد

عاقبت شیدا دل و دیوانه شد

قصه ام عشاق را دلخون کند

عاقبت ، خواننده را مجنون کند

نیما یوشیج
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دور یا نزدیک راهش می توانی خواند

هرچه را آغاز و پایانی است

حتی هرچه را آغاز و پایان نیست

زندگی راهی است

از بهدنیا آمدن تامرگ

شاید مرگ

هم راهی است


فریدون مشیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یک روز

چیزی پس از غروب تواند بود

وقتی نسیم زرد

خورشید سرد را

چون برگ خشکی از ل*ب دیوار رانده است

وقتی

چشمان بی نگاه من از

رنگ ابرها

فریدون مشیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین