? ......! کاربر ویژه کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 2,171 پسندها پسندها 2,598 امتیازها امتیازها 273 سکه 15 1/16/24 #21 از صبح ناب پر شدهام درمن یک جرعه آفتاب نمینوشی؟ حسین منزوی آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
? ......! کاربر ویژه کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 2,171 پسندها پسندها 2,598 امتیازها امتیازها 273 سکه 15 1/16/24 #22 دودها از ستونهای کوچک نور شانه به شانه صعود میکنند گویی همه با هم از یک سینه بیرون زدهاند کشیده قامت من آوازی به سینه دارد هم از آب و هم از آتش پک میزنم و گلهای سرخ باز میشوند حسین منزوی آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
دودها از ستونهای کوچک نور شانه به شانه صعود میکنند گویی همه با هم از یک سینه بیرون زدهاند کشیده قامت من آوازی به سینه دارد هم از آب و هم از آتش پک میزنم و گلهای سرخ باز میشوند حسین منزوی
? ......! کاربر ویژه کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 2,171 پسندها پسندها 2,598 امتیازها امتیازها 273 سکه 15 1/16/24 #23 یادها انبوه شد در سر پر سرگذشت جز طنین خسته افوس رفته ها را بازگشت هوشنگ ابتهاج آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
? ......! کاربر ویژه کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 2,171 پسندها پسندها 2,598 امتیازها امتیازها 273 سکه 15 1/16/24 #24 او را ز گیسوان بلندش شناختند ای خاک این همان تن پاک است ؟ انسان همین خلاصه خاک است ؟ وقتی که شانه می زد انبوه گیسوان بلندش را تا دوردست آینه می راند هوشنگ ابتهاج آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
او را ز گیسوان بلندش شناختند ای خاک این همان تن پاک است ؟ انسان همین خلاصه خاک است ؟ وقتی که شانه می زد انبوه گیسوان بلندش را تا دوردست آینه می راند هوشنگ ابتهاج
? ......! کاربر ویژه کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 2,171 پسندها پسندها 2,598 امتیازها امتیازها 273 سکه 15 1/16/24 #25 حرفی از تنهایی ام نزدم یک مُرده چگونه می تواند بگوید مُرده است؟ مرا ببخش حسین صفا آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
? ......! کاربر ویژه کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 2,171 پسندها پسندها 2,598 امتیازها امتیازها 273 سکه 15 1/16/24 #26 حالا ارواح ما با مرغان دریایی بر فَراز دریا پرواز می کنند و بر سُقوط دریا اشک می ریزند حسین صفا آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
? ......! کاربر ویژه کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 2,171 پسندها پسندها 2,598 امتیازها امتیازها 273 سکه 15 1/16/24 #27 ترا من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم ترا من چشم در راهم.نیما یوشیج آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
ترا من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم ترا من چشم در راهم.نیما یوشیج
? ......! کاربر ویژه کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 2,171 پسندها پسندها 2,598 امتیازها امتیازها 273 سکه 15 1/16/24 #28 من ندانم با که گویم شرح درد قصه ی رنگ پریده ، خون سرد هر که با من همره و پیمانه شد عاقبت شیدا دل و دیوانه شد قصه ام عشاق را دلخون کند عاقبت ، خواننده را مجنون کندنیما یوشیج آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
من ندانم با که گویم شرح درد قصه ی رنگ پریده ، خون سرد هر که با من همره و پیمانه شد عاقبت شیدا دل و دیوانه شد قصه ام عشاق را دلخون کند عاقبت ، خواننده را مجنون کندنیما یوشیج
? ......! کاربر ویژه کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 2,171 پسندها پسندها 2,598 امتیازها امتیازها 273 سکه 15 1/16/24 #29 دور یا نزدیک راهش می توانی خواند هرچه را آغاز و پایانی است حتی هرچه را آغاز و پایان نیست زندگی راهی است از بهدنیا آمدن تامرگ شاید مرگ هم راهی است فریدون مشیری آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
دور یا نزدیک راهش می توانی خواند هرچه را آغاز و پایانی است حتی هرچه را آغاز و پایان نیست زندگی راهی است از بهدنیا آمدن تامرگ شاید مرگ هم راهی است فریدون مشیری
? ......! کاربر ویژه کاربر انجمن نوشتهها نوشتهها 2,171 پسندها پسندها 2,598 امتیازها امتیازها 273 سکه 15 1/16/24 #30 یک روز چیزی پس از غروب تواند بود وقتی نسیم زرد خورشید سرد را چون برگ خشکی از ل*ب دیوار رانده است وقتی چشمان بی نگاه من از رنگ ابرهافریدون مشیری آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
یک روز چیزی پس از غروب تواند بود وقتی نسیم زرد خورشید سرد را چون برگ خشکی از ل*ب دیوار رانده است وقتی چشمان بی نگاه من از رنگ ابرهافریدون مشیری