طنز _منو بابام_

تو دستشویی بودم مامانم صدام کرد نمیتونستم جواب بدم بابام از تو اتاق داد زد تو توالته دهنش پره نمیتونه جواب بده
خب این چه طرز برخورد با بچست؟​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تلویزیون داشت مسابقه پانتومیم نشون میداد هرچی حدس میزدم درست در نمیومد
آخر بابام گفت احمق، اخبار ناشنوایانه :/​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگی ما عینکی ها خیلی سخته
تو استخر دیدم بابام کنار چهارمتری نشسته.هلش دادم تو. اینور رو نگاه کردم دیدم بابام کنار دیوار با دوستش حرف میزنه :/​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یه سری هم به بابام گفتم توی این خراب شده یه چارپایه پیدا نمیشه خودمو دار بزنم…
دیدم به حموم اشاره کرد و گفت سه پایه هست :/​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
صبح زود بیدار شدم به بابام گفتم امروز میخوام به پویش سه شنبه های بدون خودرو بپیوندم و با مترو برم سر کار، گفت اولا امروز شنبه ست دوما تو شهر ما مترو نیست سوما بیکاری چهارما ماشین نداریم و این طرح شامل ما نمیشه حالا بگو دیشب چی زدی؟​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دردناک ترین مرگ بنظرم ترکیدن باتری گوشی توی صورته.
نه بخاطر دردی که ممکنه بکشی

بلکه به این خاطر که بازم مامان و باباها میگن دیدی انقدر سرش توی گوشی بود تا مُرد :/​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خواهر و بردارم که از من کوچیکترن دارن تو خونه میزنن تو سر و کله ی هم
مامانم به بابام میگه : اینارو ببین عینه تام و جری از صبح تا شب فقط دنبال همن !
بابامم هم با دست منو نشون میده میگه :
اینم هم عینهو اون سگه که تام و جری ازش حساب میبرن !
بابام
:D

مامانم
:)

خواهر و برادرم
:lol:

من
:|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

تاسیـانتاسیـان عضو تأیید شده است.

نویسنده رسمی رمان
نویسنده رسمی رمان
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
2,559
پسندها
پسندها
2,038
امتیازها
امتیازها
273
سکه
0
بابام ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻝ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ
ﺑﻌﺪ ﯾﺎ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ ﯾﺎ ﺑﺮﻭ ﻓﮑﺮﺍﺗﻮ ﮐﻦ ﺑﻌﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ !
پدر دمکراته ما داریم ؟​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین