- نویسنده موضوع
- #31
دکتر پسیانی پارچه را پایینتر کشید و دست مقتول را گرفت و با نشان دادن انگشتهای جسد، گفت:
- بین نوک هر انگشت تا قسمت اتصال به کف دست طوری پوستش کنده شده که استخوانهاش بیرون زده.
و... توی گوشت بیرون زدهی انگشتهاش پر از نمک بود!
سبحان صورتش با دیدن انگشتهایی که سفیدی استخوانش از گوشت له شده بیرون زده بود، در هم رفت:
- یعنی... .
دکتر پسیانی حرف او را قطع کرد:
- آره، زخمش رو باز کرده و توش نمک ریخته. معلومه حسابی زجرش داده.
سبحان که بوی بد جنازه حالش را به هم زده بود؛ صورتش را برگرداند:
- مرگ حدود چه ساعتهایی بوده؟
دکتر پسیانی: حدود حوالی سه صبح. و... .
گردن مقتول را با انگشت نشان داد:
- روی شاهرگش رو ببین. مرگ به دلیل همین زخم روی شاهرگ بوده. یعنی شیوه قتل دوم با قتل اول کاملاً یکسانه.
سبحان به زخم روی گردن کبود مقتول خیره شد:
- مثل اینکه قاتلمون خیلی به شکنجه و زجرکش کردن آدمها علاقه داره. و میخواد که بدونیم همه به هم ربط دارن!
مکثی کرد و ادامه داد:
- چیزی از هویت مقتول پیدا نکردین؟
دکتر پسیانی پارچهی سفید رنگ را دوباره روی جسد انداخت:
- مرد؛ حدوداً سی تا ۳۵ ساله.
سبحان چشمانش را ریز کرد:
- همین؟!
دکتر سری به نشانهی تایید تکان داد:
- هیچ مدرکی هم همراهش نبود.
فکر کنم اینم مثل قبلی، خبری از اثر انگشت نباشه! نه مال قاتل، نه مال مقتول.
سبحان لعنتی زیر ل*ب نثارش کرد و انگشت شستش را به گوشهی لبش کشید:
- دکتر، اگه این قتلها ادامه پیدا کنه؛ توی بد دردسری میافتیم. به ویژه که رسانهها هم در جریان قرار گرفتن. هویت مقتول قبلی که با آزمایش دیانای بعد سه روز به دست اومد! این یکی باید سریعتر باشه. اصلاً معلوم نیست خانوادهی این یکی هم مثل قبلی خبر مفقودی رو بدن و بعد شناسایی بشن.
همین امروز گزارش رو میخوام.
نباید بذاریم این روانی، یه نفر دیگه رو هم تیکهتیکه کنه... .
- بین نوک هر انگشت تا قسمت اتصال به کف دست طوری پوستش کنده شده که استخوانهاش بیرون زده.
و... توی گوشت بیرون زدهی انگشتهاش پر از نمک بود!
سبحان صورتش با دیدن انگشتهایی که سفیدی استخوانش از گوشت له شده بیرون زده بود، در هم رفت:
- یعنی... .
دکتر پسیانی حرف او را قطع کرد:
- آره، زخمش رو باز کرده و توش نمک ریخته. معلومه حسابی زجرش داده.
سبحان که بوی بد جنازه حالش را به هم زده بود؛ صورتش را برگرداند:
- مرگ حدود چه ساعتهایی بوده؟
دکتر پسیانی: حدود حوالی سه صبح. و... .
گردن مقتول را با انگشت نشان داد:
- روی شاهرگش رو ببین. مرگ به دلیل همین زخم روی شاهرگ بوده. یعنی شیوه قتل دوم با قتل اول کاملاً یکسانه.
سبحان به زخم روی گردن کبود مقتول خیره شد:
- مثل اینکه قاتلمون خیلی به شکنجه و زجرکش کردن آدمها علاقه داره. و میخواد که بدونیم همه به هم ربط دارن!
مکثی کرد و ادامه داد:
- چیزی از هویت مقتول پیدا نکردین؟
دکتر پسیانی پارچهی سفید رنگ را دوباره روی جسد انداخت:
- مرد؛ حدوداً سی تا ۳۵ ساله.
سبحان چشمانش را ریز کرد:
- همین؟!
دکتر سری به نشانهی تایید تکان داد:
- هیچ مدرکی هم همراهش نبود.
فکر کنم اینم مثل قبلی، خبری از اثر انگشت نباشه! نه مال قاتل، نه مال مقتول.
سبحان لعنتی زیر ل*ب نثارش کرد و انگشت شستش را به گوشهی لبش کشید:
- دکتر، اگه این قتلها ادامه پیدا کنه؛ توی بد دردسری میافتیم. به ویژه که رسانهها هم در جریان قرار گرفتن. هویت مقتول قبلی که با آزمایش دیانای بعد سه روز به دست اومد! این یکی باید سریعتر باشه. اصلاً معلوم نیست خانوادهی این یکی هم مثل قبلی خبر مفقودی رو بدن و بعد شناسایی بشن.
همین امروز گزارش رو میخوام.
نباید بذاریم این روانی، یه نفر دیگه رو هم تیکهتیکه کنه... .
آخرین ویرایش: