به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

چالش [تمرین نویسندگی]6️⃣

AlirixAlirix عضو تأیید شده است.

مدیر تالار نویسندگان + مدیر آزمایشی تالار موسیقی
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تاریخ ثبت‌نام
5/2/25
نوشته‌ها
583
پسندها
2,520
امتیازها
203
سکه
3,459
ورود برای عموم آزاد است


همراه شما هستیم با چالش و تمرین ششم؛


اگر داستانی بنویسید که مردم در آن پیر نمی‌شوند،
برای خط آخر چه چیزی می‌نویسید؟



 
آخرین ویرایش:
آن‌ها جاودانه شدند؛ اما هیچ‌گاه نفهمیدند که خوشبختی، هرگز جاودانه نبود.
 
آخرین ویرایش:
و در آن ابدیت بی‌رحم، جایی که خاطرات، سنگین‌تر از هر زنجیری بر روح می‌نشستند و آرزوها، مدت‌ها بود که در غبار بی‌زمانی مدفون شده بودند، انسان‌ها دریافتند که جاودانگی، نه موهبتی آسمانی، که نفرینی ازلی بود که هر روز، بار دیگر، آغاز می‌شد.
 
تنها کسالت و نکبت بود که از چهره‌هایشان می‌بارید. آری، آنان که هر روز را با حرص و طمع مال اندوزی و شهوت و شکم پرستی می‌گذراندند، اکنون که حقیقت جاودانگی را دریافته‌‌ بودند، هریک خسته و بی‌رمق به گوشه‌ای خزیده و بر نفرین ابدی خود، خون می‌گریستند.
 
در این هزاره‌ی بی‌انتها، دیگر به چه امیدی باید زیست!​
 
«وقتی هیچ‌کس نمی‌میرد و هیچ‌چهره‌ای هرگز پیر نمی‌شود، زندگی آرام‌آرام معنا را از دست می‌دهد. دیگر کسی عجله‌ای برای دوست داشتن ندارد، دیگر دلیلی برای آشتی کردن نمی‌ماند. ما به‌جای جاودانگی، به بی‌هدفی رسیدیم. و تازه آن‌وقت بود که فهمیدیم، مرگ نه مجازات، که تنها تذکر لطیف هستی‌ست؛ نعمتی فراموش‌شده، که حضورش به هر لحظه‌ی زندگی وزن می‌داد.»
 
و پایان این قصه بی‌رویا؛ اهداف مرده‌اند، مرگ در زندگی تنفس می‌کند و کسی به سویی نمی‌شتابد؛ آن زمان بود که آرزو می‌کردند کاش صفر این هزاره زندگی، برداشته میشد.
 
و آن‌ها در جوانی پیر شدند.
زمانی که چین و چروکی روی صورت نداشتند و موهای ابریشمی‌شان سپید نبود اما روحشان به‌جای جسم‌شان پژمرده و بیمار بود
.
 
و جاودانگی ناقوسی با ندای نابودی‌ست؛ ولیکن گاه که ابدیت حکم‌فرما گردد،بی‌ثباتی و بی‌هدفی پایدار در سرشت زندگان می‌گردد.
و آن هنگام احساساتی که به آدمیزاد برای رسیدن به اهدف القا می‌شود، از او ربوده می‌شود.
و انسانی که احساسات در او درجریان نباشد، انسانیت از او کسر خواهد شد.
و انسان بی‌انسانت، آغازی درخور برای هلاکت بشریت را بشارت می‌دهد.
 
و وقتی قرن‌ها گذشت و هیچ‌کس پیر نشد، تازه فهمیدیم که ترسِ رفتن، جای خودش را به ترسِ ماندن داده… و جاودانگی، فقط نام دیگری برای تنهایی‌ست.
 
بالا