اختصاصی داستانک بقای آدا بلک جک | دیوا لیان

نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,939
پسندها
پسندها
11,688
امتیازها
امتیازها
573
سکه
5,470

عنوان: بقای آدا بلک جک
نویسنده: ناشناس
ژانر: تاریخی
مترجم: دیوا لیان
خلاصه:
در امان ماندن آدا بلک جک

تگ: اختصاصی
 
آخرین ویرایش:
مترجم عزیز، ضمن خوش‌‌آمد گویی و سپاس از انجمن کافه نویسندگان برای منتشر کردن رمان ترجمه‌ شده‌ی خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ ترجمه‌ی خود قوانین زیر را با دقت مطالعه فرمایید.

قوانین تالار ترجمه

برای درخواست تگ، بایست تاپیک زیر را مطالعه کنید و اگر قابلیت‌های شما برای گرفتن تگ کامل بود، درخواست تگ‌‌ترجمه دهید.

درخواست تگ برای رمان در حال ترجمه

الزامی‌ست که هر ترجمه، توسط تیم نقد رمان‌های ترجمه شده؛ نقد شود! پس بهتر است که این تاپیک را، مطالعه کنید.

درخواست نقد برای رمان در حال ترجمه

برای درخواست طرح جلد رمان ترجمه شده بعد از 10 پارت، بایست این تاپیک را مشاهده کنید.

درخواست جلد

و زمانی که رمان ترجمه‌ی شده‌ی شما، به پایان رسید! می‌توانید در این تاپیک ما را مطلع کنید.

اعلام اتمام ترجمه

موفق باشید.

مدیریت تالار ترجمه
 
در سال ۱۹۲۱ آدا بلک‌جک به جزیره‌ی ورانگل در شمالگان سفر کرد. او هیچ تصوری نداشت که این سفر به نبردی میان مرگ و زندگی تبدیل خواهد شد.
این زن ریزاندام را به‌عنوان خیاط برای این سفر پرخطر استخدام کرده بودند. همراهانش چهار مرد و یک گربه‌ی ماده به نام «ویک» بودند.
بلک‌جک در سال ۱۸۹۸ در آلاسکا به دنیا آمد. او یک زن اینوپیات (از بومیان آلاسکا) بود، اما توسط مبلغین سفیدپوست متدیست بزرگ شد. آن‌ها به او آشپزی، نظافت، خیاطی و خواندن انجیل را یاد دادند، اما مهارت‌های شکار و بقا که قبیله‌ی مادری‌اش می‌دانستند را به او نیاموختند.
در شانزده‌سالگی با مردی به نام جک بلک‌جک ازدواج کرد. آن‌ها سه فرزند داشتند، اما دو کودکشان در همان کودکی از دنیا رفتند. جک، آدا را کتک می‌زد و از غذا محروم می‌کرد. سرانجام هم او و تنها پسرشان بنت را رها کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در سال ۱۹۲۱ بنت به بیماری سل مبتلا شد. آدا پول کافی برای درمان نداشت. او پسرش را در یتیم‌خانه گذاشت و به خودش قول داد که پولی به دست بیاورد تا او را برگرداند.
کمی بعد، بلک‌جک به گروهی پیوست که به سرپرستی کاوشگر شمالگان «ویلهیالمور استِفانسون» راهی ورانگل شدند. هدف استِفانسون این بود که آن جزیره‌ی دورافتاده را برای امپراتوری بریتانیا تصرف کند.
دریای اطراف ورانگل بخشی از سال یخ می‌زد و راه را به‌طور کامل می‌بست. نقشه این بود که گروه به جزیره بروند و دو سال آنجا زندگی کنند؛ زمانی که برای قانونی‌شدن ادعای مالکیت لازم بود.
وقتی رسیدند، تنها شش ماه آذوقه داشتند. قرار بود کشتی دیگری سال بعد تدارکات بیاورد، اما کشتی نتوانست یخ‌ها را بشکند و هرگز نرسید. ذخیره‌ی غذایی تمام شد و حیوانات جزیره هم که پیش‌تر فراوان بودند، ناپدید شدند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اوایل ۱۹۲۳ اعضای گروه به گرسنگی افتادند. سه نفر برای یافتن کمک از جزیره خارج شدند، اما در راه مردند. تنها مرد باقی‌مانده، لورن نایت به شدت بیمار بود. آدا از او پرستاری کرد، اما او هم جان داد.
حالا آدا با گربه‌اش ویک تنها مانده بود. او به خودش قول داد برای پسرش زنده بماند. سه ماه تمام، با وجود ترس شدیدی که از خرس‌های قطبی داشت، برای بقا جنگید. او یاد گرفت تیراندازی کند، دام بگذارد و مانند نیاکانش شکار کند. حتی یک قایق دست‌ساز ساخت.
سرانجام در ۲۰ اوت ۱۹۲۳ نجات پیدا کرد. او لباسی به تن داشت که خودش از پوست گوزن شمالی دوخته بود. کاپیتان کشتی نجات در یادداشتش نوشت: «او بر محیطش مسلط شده بود. می‌توانست یک سال دیگر هم دوام بیاورد.»
آدا به آلاسکا برگشت. در حالی‌که مردم او را یک قهرمان می‌دانستند، اما خودش از شهرت گریزان بود. او دوباره کنار پسرش بنت رفت و دستمزدی که گرفته بود را صرف درمان او در بیمارستانی در سیاتل کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین