مشاوره مشاوره‌ی علائم نگارشی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مینِرا
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تو مدرسه میری؟
 
  • unamused
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
ببین مشکل من وقتی می‌نویسم
تو شک می‌افتم، بعدش میام بازنویسی میکنم جابه‌جا میکنم کلمات رو
وگرنه بلدمااا😅
میدونم فعل ماضی و حاضر و آینده
 
ببین مشکل من وقتی می‌نویسم
تو شک می‌افتم، بعدش میام بازنویسی میکنم جابه‌جا میکنم کلمات رو
وگرنه بلدمااا😅
میدونم فعل ماضی و حاضر و آینده
خب یه بار بدون بازنویسیش رو بفرست ماهم فیض ببریم خاعر!
 
  • unamused
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
باشه
 
ساکت روبه‌رویش ایستادم او نبود کالبد بی‌جانش و چشم‌های بسته مال او نیستند. به عقب برگشت و به دیوار ترک خورده تکیه زد و کم‌کم بغضی که در گلویش گیر کرده بود شکست. بوی خون حالش را بهم ریخت. کم‌کم خون درحال خشک شدن بود. خودش را بالا کشید و به سمت شمع‌های نیمه‌سوخته رفت و آن‌ها را خاموش کرد و گویی دیوانه شد، دور خودش چرخید و آینه نیمه شکست را دید به سمتش رفت و خودش را در تاریکی تماشا کرد لباس سفیدش غرق در خون است و صورتش همچو گچ سفیدی شده
پرده حریر سیاه بر اثر باد به حرکت در آمده
 
ساکت روبه‌رویش ایستادم او نبود کالبد بی‌جانش و چشم‌های بسته مال او نیستند. به عقب برگشت و به دیوار ترک خورده تکیه زد و کم‌کم بغضی که در گلویش گیر کرده بود شکست. بوی خون حالش را بهم ریخت. کم‌کم خون درحال خشک شدن بود. خودش را بالا کشید و به سمت شمع‌های نیمه‌سوخته رفت و آن‌ها را خاموش کرد و گویی دیوانه شد، دور خودش چرخید و آینه نیمه شکست را دید به سمتش رفت و خودش را در تاریکی تماشا کرد لباس سفیدش غرق در خون است و صورتش همچو گچ سفیدی شده
پرده حریر سیاه بر اثر باد به حرکت در آمده
@منیرا
 
عقب
بالا پایین