بعضی روزها بیدار میشی
و نمیدونی اصلاً چرا باید از تخت بیرون بیای.
نه کاری دلت میخواد، نه آدمی، نه صدایی.
فقط میخوای یه لحظه دنیا نگه داره
تا تو یه نفس عمیق بکشی بدون اینکه بفهمی واسه چی.
ولی دنیا صبر نمیکنه. میچرخه، حتی اگه تو بخوای وایستی.
و تو فقط مجبوری کش بیای، بلند شی، و وانمود کنی: «همهچیز خوبه.»
و نمیدونی اصلاً چرا باید از تخت بیرون بیای.
نه کاری دلت میخواد، نه آدمی، نه صدایی.
فقط میخوای یه لحظه دنیا نگه داره
تا تو یه نفس عمیق بکشی بدون اینکه بفهمی واسه چی.
ولی دنیا صبر نمیکنه. میچرخه، حتی اگه تو بخوای وایستی.
و تو فقط مجبوری کش بیای، بلند شی، و وانمود کنی: «همهچیز خوبه.»
آخرین ویرایش توسط مدیر: