همگانی جویبار روایت| سری دوم- مهرماه

دلارامـــ!

مدیر آزمایشی تالار سرگرمی + مترجم آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
ناظر ارشد آثار
ناظر اثـر
رمان‌خـور
مقام‌دار آزمایشی
نوشته‌ها
نوشته‌ها
427
پسندها
پسندها
1,361
امتیازها
امتیازها
153
سکه
2,312
fd2523_25dabb19-25UuTuf-1-2-.jpg

•جویبار روایت•
گاهی یک داستان مثل جویباری آرام آغاز می‌شود...
قطره‌ای از خیال، واژه‌ای از ذهن، و خطی از قلم؛ و بعد آرام آرام جریان می‌گیرد، شاخه پیدا می‌کند و به رود بزرگی بدل می‌شود که از دل هر نویسنده و خیال‌پرداز می‌گذرد.
اینجا، ما قرار است کنار هم داستانی بیافرینیم؛ اما نه با یک صدا، بلکه با صداهای گوناگون. هر عضو پاراگرافی می‌نویسد و آن را به جویبار می‌افزاید تا داستان، بی‌وقفه پیش برود.
این‌بار همه چیز داستان مشخص است؛ جز کلماتی که روی کاغذ نقش ببندند و داستان را مانند آبی زلال، پیش ببرند.
قلمت را بردار، پاراگرافی بنویس و بگذار جویبار روایت از تو بگذرد...

نام: خوناب گلگون
ژانر: ترسناک - فانتزی
 
شب دره را بلعیده بود؛ مهی سرخ‌رنگ بر سطح رود مرده جریان داشت، گویی خون قرن‌ها قربانی هنوز در آب زنده است. صدای زوزه‌ای ناشناخته از میان درختان کج و سیاه می‌پیچید و هوا را می‌لرزاند. در دل این سکوت هولناک، فانوسی شکسته بر شاخه‌ای آویزان بود که با هر وزش باد، نور لرزانش همچون نفس آخر انسانی خاموش می‌شد. هیچ‌کس جرات عبور از کنار این رود را نداشت، جز آنکه تقدیرش به خوناب گره خورده باشد...
 
عقب
بالا پایین