نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر حسین یحیائی

اصلاح شده:
دختربچه‌ای که در آغوشش بود؛ با صورتی که قطرات اشک روی آن یخ زده بود نگاهم می‌کرد. شاید هنوز پنج سالش هم نشده بود.


اینم از این جانم girl11-smiley_a03y
فقط توی این بخش
لازم نیست بعد یخ زده بود یه ویرگولی نقطه‌ویرگولی چیزی بذارم؟
 
نقره جانم مقدمه و خلاصه رو ویرایش کردم✅
یکی از پیشنهاداتت رو هم در نظر گرفتم
ولی دلم نیومد به بقیه‌شون دست بزنم🥲 چون اون لحظه‌ چیزی که از درونم اومده رو نوشتم و دوست دارم خلاصه و مقدمه‌م کمی مبهم و کنجکاو کننده بمونه
باشه قشنگم
 
سلام سلام من اومدم -2-16-|"





لب گزید تا جلوی بغضش را بگیرد و لبه‌های کاپشنش را دوباره به هم نزدیک کرد. سر کودک را از خودش جدا کرد و با لب‌های بی‌رنگ و ترک‌خورده او را بوسید و بویید.

- تا جایی که می‌تونی برو، منم سعی می‌کنم بهت برسم.

پیشنهاد برای خوانش بهتر متن: ل*ب گزید تا جلوی بغضش را بگیرد. لبه‌های کاپشنش را دوباره به هم نزدیک کرد؛ سپس سر کودک را از سینه‌اش جدا کرد و با ل*ب‌های بی‌رنگ و ترک‌خورده او را بوسید و بویید.

توضیح: جمله‌ی اول ارتباطی نداشت پس نقطه گذاشته بشه آخرش بهتره و چون دو جمله‌ی بعد به همدیگه مرتبط هستن از ویرگول‌نقطه‌ای استفاده کردیم.

سر کودک را از سینه‌اش تا از خودش جدا کرد به‌نظرم روون‌تر خونده میشه.



و پاره‌ی تنش را میان دستان من سپرد. دخترک در هوا دست‌وپا زد.(نقطه ویرگول) مضطرب و هراسیده، طلب دوباره‌ی آغو*ش مادرش را کرد.
- نه! مامانی! (نه مامانی!) یک علامت تعجب آخر جمله خوانش رو بهتر و حس رو بیشتر القا می‌کنه.


زن به آرامی و زمزمه‌وار برایش زبان ریخت تا آرامش کند.

- مامان خسته‌ست قندعسل،(این‌جا از سه نقطه استفاده کنی چون جمله ادامه داره و حس داره بهتره) ماهور قوی‌تره؛ تورو راحت‌تر می‌بره.

دخترک آرام گرفت، اما نگاه نمناکش با غم و تردید روی مادرش خیره موند(خیره ماند). انگار حتی با آن غریزه‌ی کودکانه‌ش، داشت حس می‌کرد که شاید این خداحافظی‌ست.

پیشنهاد: دخترک آرام گرفت، اما نگاه نمناکش با غم و تردید روی مادرش خیره مانده بود. انگار حتی با آن غریزه‌ی کودکانه‌ش، حس می‌کرد که شاید این خداحافظی‌ست‌



زن رو به من کرد و تندتند ل*ب زد:
-‌ برو! اگه زیاد بمونین یخ می‌زنین!

ببین عزیز دلم، یک توضیح بهت می‌دم
تو این‌جا علامت تعجب رو درست گذاشتی اما
تو گفت‌وگوی طبیعی، آدم‌ها معمولاً فقط سر جمله‌ی اصلی پرتنش، تعجب می‌ذارن و جملهٔ توضیحی دوم را آرام‌تر می‌گن. پس برای این‌که لحن طبیعی داستان حفظ بشه یک‌ علامت تعجب کافیه
.



-‌ پس شما چی؟

-‌ میام؛ سعی می‌کنم از پشت‌سر بهت برسم! ولی تو هرچی شد به راهت ادامه بده! منتظر نمون. جون تو و اون بچه از هر چیزی مهم‌تره! می‌فهمی؟

سه تا «!» پشت‌سر هم داری. این باعث میشه لحن بیش‌ از از تأثیر احساسی کم کنه.
بهتره فقط جاهای کاملاً ضروری تعجب بیاد
نکته بعدی، اون نقطه ویرگولی که گذاشتی، ببین عزیز جانم
«میام؛ سعی می‌کنم…»
دو فعل پشت‌سر هم یک مکث نیمه صحیح اون هم تو حالتی که طرف خیلی مضطربه بینشون هست.
وقتی آدم در وضعیت اضطراری صحبت می‌کنه، معمولاً دو فعل پشت سر هم با یک جمله‌ی طولانی بیان نمی‌کنه.
مکث باید طبیعی و احساسی باشه.

پیشنهاد: میام… از پشت‌سر خودمو می‌رسونم بهت. اما تو هرچی که شد، راهتو ادامه بده! منتظر من نمون. جون تو و اون بچه مهم‌تره می‌فهمی؟!





مغزم یخ‌ زده‌بود( زده بود)؛ اما می‌فهمیدم. می‌فهمیدم که نباید منتظرِ کسی بمانم که به او شلیک شده و احتمال زنده‌ ماندنش در این سرما، بسیار ناچیز بود.



ناخودآگاه و غریزی کودک را محکم‌تر به خودم فشردم. می‌خواستم راه بیفتم اما، بعد دو قدم(ویرگول باید این‌جا باشه) از پشت سر صدام زد.

- ماهور!


با مکث رو به او کردم و دوباره دیدم که چقدر چهره‌اش بوی مرگ می‌داد. لبخند تلخی زد.

- مامان و بابات آدم‌های خوبی بودن.(نقطه ویرگول) توئم پسر همون آدمایی.

«با مکث برگشتم و دوباره دیدم که چه‌قدر چهره‌اش بوی مرگ می‌داد. لبخند تلخی زد.»




چینی به بینی‌ام انداختم تا بغضم را فرو ببرم. تا همین الانش هم، زیادی غُدبازی درآورده بودم که زیر گریه نزده‌بودم!(نزده بودم ) با سکوتی غمگین نگاهش کردم و او ادامه داد:

- می‌دونم دارم زیاده‌خواهی می‌کنم، تو خودتم هنوز بچه‌ای. ولی… اون بچه هیچ‌کی رو نداره. بی‌بیش پیره.ویرگول نمی‌تونه تنهایی بزرگش کنه.




حالا، بار مسئولیت، حتی بیشتر از وزن کودک روی تنم سنگینی ایجاد می‌کرد. آن‌قدری که، با بغض خفه‌کننده‌ای تندتند سر تکان دادم
حالا بار مسئولیت، حتی بیشتر از وزن کودک روی تنم سنگینی می‌کرد؛ آن‌قدری که با بغضی خفه‌کننده، تندتند سر تکان دادم.




- نمی‌ذارم تنها بمونه؛ قول میدم.

لبخند بی‌جانی زد.

- تکیه‌گاه باش براش… .




دیگر نایستادم. اگه زیر گریه میزدم، ادامه دادن برام سخت‌تر هم میشد. با باقی قدرتم شروع به دویدن کردم. پاهایم گاهی حتی تا زانو هم در برف فرو می‌رفت، اما موجود بی‌پناهی که میان بازو‌هایم جمع شده بود و می‌لرزید، برایم قوت‌قلب بود.

دیگر نایستادم. اگر زیر گریه می‌زدم، ادامه دادن برایم سخت‌تر هم می‌شد. با باقی‌مانده‌ی قدرتم شروع به دویدن کردم. پاهایم گاهی حتی تا زانو در برف فرو می‌رفت؛ اما موجود بی‌پناهی که میان بازوهایم جمع شده بود و می‌لرزید، برایم قوت‌قلب بود.




نفس‌هایم بریده‌بریده درمی‌آمدند، دست‌ و پایم تیر می‌کشید، اما نمی‌شد متوقف شوم. هر تکان دخترک، فشار و‌ درد بیشتری روی کمر و بازوهایم می‌‌انداخت.
نفس‌هایم بریده‌بریده درمی‌آمدند و دست‌ و پایم تیر می‌کشید، اما نمی‌شد متوقف شوم. هر تکان دخترک، فشار و درد بیشتری روی کمر و بازوهایم می‌انداخت.



چشم‌های مشکی براقش، پر از ترس و سرما، خیره مونده‌بودند به من. دستان کوچکش روی بازو‌های کاپشنم مشت شده بودند. مراقب چشمان اون بودم، اما شاخه‌ی درخت‌ها گهگاهی در سر و صورت خودم می‌خوردند.
چشم‌های مشکی و براقش، پر از ترس و سرما خیره به من مانده بودند و دست‌های کوچکش روی بازوهای کاپشنم مشت شده بودند. مراقب چشم‌های او بودم، اما شاخه‌های درخت‌ها گهگاهی به سر و صورتم می‌خوردند.


نمی‌دانم چند‌ دقیقه در همان وضعیت اسفناک به دویدن ادامه دادم تا بالاخره عمق برف کم شد. با امیدواری و نفس‌زنان،(لازم نیست) برگشتم و به پشت‌سرم نگاه کردم نقطه ویرگول اما چیزی جز ردپاهای خودم روی سفیدی بی‌انتها ندیدم… .
 
بیا تا یه توضیح راجب ویرگول گذاشتن بعد «اما» بهت بگم که خودمم هنوز توش مشکل دارم Popcorn


وقتی «اما» سر جمله‌ی جدید میاد معمولاً ویرگول بعدش لازمه. چرا؟
چون «اما» در واقع یک قید انتقالی و حرف ربطِ شروع کننده‌ی جمله‌ی مستقله
توی این حالت، دقیقاً مثل «با این حال» «البته» «از طرفی» و ... بعدش ویرگول میاد.

اما، نمی‌توانستم تصمیم بگیرم.
اما، او هیچ‌وقت نفهمید چه شده بود.

مورد بعدی:

وقتی «اما» بین دو جمله‌ی هم‌پایه بیاد معمولاً ویرگول قبل از «اما» میاد، نه بعدش

این حالت خیلی رایجه:

می‌خواستم بروم، اما خسته بودم.
فکر کردم درست است، اما اشتباه می‌کردم.
به‌طور واضح اما اگه وسط جمله باشه ویرگول قبلشه.


نکته بعد: «اما» بعد از ویرگول بیاد و بخوایم مکث و تأکید بسازیم ویرگول بعد از «اما» هم میاد

این همون حالتیه که تو اکثر نوشته‌ها هست.


مثلاً:
مغزم یخ زده بود؛ اما، می‌فهمیدم که نباید برگردم.
خواستم توضیح بدهم؛ اما، صدا در گلویم شکست.


تا درودی دیگر بدرود Chador
 
بیا تا یه توضیح راجب ویرگول گذاشتن بعد «اما» بهت بگم که خودمم هنوز توش مشکل دارم Popcorn


وقتی «اما» سر جمله‌ی جدید میاد معمولاً ویرگول بعدش لازمه. چرا؟
چون «اما» در واقع یک قید انتقالی و حرف ربطِ شروع کننده‌ی جمله‌ی مستقله
توی این حالت، دقیقاً مثل «با این حال»، «البته»، «از طرفی»، بعدش ویرگول میاد.

اما، نمی‌توانستم تصمیم بگیرم.
اما، او هیچ‌وقت نفهمید چه شده بود.

مورد بعدی:

وقتی «اما» بین دو جمله‌ی هم‌پایه بیاد معمولاً ویرگول قبل از «اما» میاد، نه بعدش

این حالت خیلی رایجه:

می‌خواستم بروم، اما خسته بودم.
فکر کردم درست است، اما اشتباه می‌کردم.
به‌طور واضح اما اگه وسط جمله باشه ویرگول قبلشه.


نکته بعد: «اما» بعد از ویرگول بیاد و بخوایم مکث و تأکید بسازیم ویرگول بعد از «اما» هم می‌ید

این همون حالتیه که تو اکثر نوشته‌ها هست.


مثلاً:
مغزم یخ زده بود؛ اما، می‌فهمیدم که نباید برگردم.
خواستم توضیح بدهم؛ اما، صدا در گلویم شکست.


تا درودی دیگر بدرود Chador
هیچوقت فکر نمیکردم ویرایش زدن اینقدر خوش بگذره بهم😁
مرسی عزیزمم خسته نباشی💕
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها]: Noghre
عقب
بالا پایین