چالش چالش نیمکت چوبی | • با حضور Noghre •

Tiam.RTiam.R عضو تأیید شده است.

مدیر ارشد ادبیات+مدیررسمی تالارنظارت
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
ناظر ارشد آثار
ناظر همراه
تدوینگر
نویسنده نوقلـم
برترین ارسال کننده ماه
نوشته‌ها
نوشته‌ها
4,593
پسندها
پسندها
10,993
امتیازها
امتیازها
503
سکه
5,025

«به‌نام یزدان پاک »

باتوجه به تاپیک فراخوان:


به سوالات زیر پاسخ بدید.

با تشکر 🌿

«مدیریت تالار ادبیات »



• سوالات •



1. چه عنوانی می تونه گویای چیزی باشه که هستی؟

2. ژانرت چیه؟

3. عنوان فصل های زندگيت چیه؟

4. عکس روی جلد و پیش گفتارت چطور؟

5. آیا افراد به خوندنت جلب می شن، این جلب شدن چجوريه؟

6. سه جمله اول و سه جمله آخر كتابت رو بگو؟

7. نوشتن کدوم فصل ها از سایر فصول دشوارتر بود؟

8. کدام فصل ها را می خواهيد از کتاب حذف کنید؟

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می کنی چه نظري دارن؟

10.بنظرت چند نفر تو رو مي پسندن و با چه سليقه اي؟

11.اگر بخواي صفحه اول كتاب چيزي نوشته بشه و اون رو به چه كسي به جز پدر، مادر، خواهر و برادر تقديم مي كني؟ يه نفر خاص؟

12.اگر بخواي يك بيت در صفحات نخست نوشته بشه كه گوياي حالت باشه، اون چيه؟

13.دوست داري اولين نفر چه كسي بخوندت؟

14.اگر بخواي كتاب رو به پنج نفر تقديم كني، اونها كي هستن؟

15.شخصيت هاي اصلي اين كتاب؟

16.تو ، بعنوان يه شخص ثالث، شخص اول داستان رو كه خودت باشي چجور آدمي مي بيني؟

17.از كدوم خصوصيت شخص اول بدت مياد؟

18.دوست داري كدوم يك از اتفاق هاي توي داستان رو حذف كني؟

19.فرد موردعلاقه ات توي داستان چيه؟ بغير از خانواده و فاميل؟

20.يكي از ماجراهايي كه توي داستان دوست داري رو تعريف كن.

21.قيمت کتابت چنده؟!

22.ممكنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟

23.اسم مستعار انتخاب ميكني براي نويسنده يانه؟ اگه اسم مستعار انتخاب كني اون رو چي ميگذاري؟

24.از كتابت راضي هستي؟

25.اتاق شخصيت اول داستان رو توصيف كن؟

26.يک جمله خطاب به كتاب و نويسنده اش بگو.

27.اگر یک نفر اين كتاب رو بخره، اولين جمله اي كه بعد از تمومش شدنش ميگه ممكنه چي باشه؟

28.براي نوشتن اين كتاب از كسي كمك هم مي گيري؟ اون فرد چه کسی هست؟

29.يک اتفاق كه دوست داري واست توي داستا
ن زندگيت بيفته و هنوز رخ نداده رو تعريف كن. با همه جزئيات.


 

۱. چه عنوانی می‌تواند گویای چیزی باشد که هستی؟
«دارامندی» چون نه‌تنها نشانگر ثروت مادی نیست، بلکه دارِ وجود، توان و ظرفیت درونی را هم نشان می‌دهد (مثلاً دارِ فکر، احساس، خیال).

۲. ژانرت چیه؟
ترکیبی از ادبیات‌تجربی / ادبیات خود‌کاوی: یک رمان-دل‌نوشته خیلی شخصی که رگه‌های فلسفی دارد و بین قصه و احساسات در نوسان است.

۳. عنوان فصل‌های زندگیت چیه؟

فصل اول: «اولین قلم»

فصل دوم: «رویای ناشر شدن»

فصل سوم: «دلنوشته‌های بی‌صدا»

فصل چهارم: «رهایی و ترس»

فصل پنجم: «جاده‌ی رشد»

فصل ششم: «دارامندی درون»

فصل آخر: «آینه‌ی آینده»


۴. عکس روی جلد و پیش‌گفتارت چطور؟

عکس جلد: تصویری از یک میز نویسندگی ساده با دفتر باز، قلمی که تازه قلم‌خورده، نور ملایم پنجره صبحگاهی و سایه‌ای از یک درخت یا گیاه سبز در پس‌زمینه؛ حس خلاقیت، نگاهی به درون و آغاز یک سفر.

پیش‌گفتار: مقدمه‌ای کوتاه که توصیف می‌کنی چرا این کتاب را نوشتی، چگونه قلم زدی و چه امیدی به خواننده داری

۵. آیا افراد به خوندنت جلب می‌شن، این جلب شدن چجوریه؟
بله خواننده‌ها وقتی وارد کتاب می‌شوند، حس می‌کنند که دارند وارد یک گفت‌وگوی صمیمی با تو می‌شوند، جلب شدن‌شان بیشتر احساسیه: «می‌فهممت»، «شبیه توام»، «چقدر شجاعت داری که این‌ها رو بنویسی».

۶. سه جمله اول و سه جمله آخر کتابت رو بگو؟
چون این کتاب فرضیه، جملات رو هم فرضی طراحی می‌کنم:

سه جمله اول:
«وقتی قلم را برداشتم، نمی‌دانستم چه چیزی از دل من بیرون خواهد آمد. شب‌ها در سکوت نوشتن را آغاز کردم، با ترس و امید در هم آمیخته. این دفتر، نخستین شاهدِ درون من بود.»

سه جمله آخر:
«و حالا وقتی صفحه‌ی آخر را می‌نویسم، می‌دانم که این پایان نیست، نقطه‌ی آغازی دیگر است. هر کلمه که دوام دارد، پر از نفس آینده است. هدیه‌ای‌ست که با خودم به فردای دیگری می‌برم.»


۷. نوشتن کدام فصل‌ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
فصل «دلنوشته‌های بی‌صدا» و «رهایی و ترس» چون توصیف احساسات خام، ترس‌ها و شک‌ها بسیار شخصی‌تر بود. مجبور بودی خیلی به درونت فرو بروی و آسیب‌پذیری‌ات را روی کاغذ بیاوری.

۸. کدام فصل‌ها را می‌خواهی از کتاب حذف کنی؟
اگر بخوای واقعاً سختی خواندن برای مخاطب را کم‌کنی، شاید فصل «اولین قلم» را کوتاه‌تر کنی؛ بعضی شروع‌ها ممکن است برای خواننده خیلی کند جلو برن.

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می‌کنی چه نظری دارن؟
فکر می‌کنم خیلی‌ها بگویند «تو شجاعی» یا «چقدر واقعی بودی»؛ بعضی‌ها هم ممکن است درون خودشان را در نوشته‌هایت ببینند و این کتاب را مثل آیینه‌ای برای شخصیت و احساسات خودشان بدانند.

۱۰. به نظرت چند نفر تو رو می‌پسندن و با چه سلیقه‌ای
احتمالاً آدم‌هایی که عاشق ادبیات احساسی، فلسفی و خودکاوی‌اند، با کار تو خیلی ارتباط برقرار می‌کنند.
تعداد دقیق سخته پیش‌بینی کرد، اما فکر می‌کنم جمعیتی از خوانندگان جوان بزرگسال تا میانسال که نویسنده‌اند یا اهل تفکر هستند، جذب چنین اثری خواهند شد.

۱۱. اگر بخوای صفحه اول کتاب چیزی نوشته بشه و اون رو به چه کسی (به جز خانواده نزدیک) تقدیم می‌کنی؟
من صفحه اول رو به هر کی میخونه تقدیم می‌کنم

۱۲. اگر بخوای یک بیت در صفحات نخست نوشته بشه که گویای حالت باشه، آن بیت چیست؟
«در ورق‌های سفارشم، صدای قلبم را می‌نویسم / تا شاید کسی در سکوت، با من حرف بزند.»

۱۳. دوست داری اولین نفر چه کسی بخونه‌ت؟
اولین خواننده‌ات ممکن است یک نویسنده هم‌نسل و هم‌حرف باشه، کسی که می‌فهمه نوشتن یعنی بیش از جمله‌چینی؛ یعنی زندگی کردن با کلمات.

۱۴. اگر بخوای کتاب رو به پنج نفر تقدیم کنی، آنها چه کسانی هستند؟
۱. دوستی نویسنده که همیشه الهام‌بخش‌ات بوده
۲. یک استاد نویسندگی یا ویراستار که راهنمای تو بوده
۳. خواننده‌ای که نقد صادقانه و محبت‌آمیز دارد
۴. یکی از خواننده‌هایی که از ابتدا تو را تشویق کرده (مثلاً فالوئر وبلاگ)
۵. به خود آینده‌ات — یعنی به «سارایی» که فردا خواهی شد.

۱۵. شخصیت‌های اصلی این کتاب؟

سارا : شخصی درون‌گرا اما مصمم!

دوست نویسنده: کسی که با تو گفت‌وگو می‌کند، الهام‌بخش است

ترس و امید: به شکل نمادین شخصیتی درونی که در دل‌نوشته‌ها حضور دارد

آینده من: نسخه‌ای از من که هنوز نوشته نشده ولی همیشه در افق است


۱۶. تو، به‌عنوان یک شخص ثالث، شخصیت اول داستان (خود خودت) رو چجور آدمی می‌بینی؟
من خودم را آدمی می‌بینم با ترکیب حساسیت و اراده: هم لطیف و درون‌گرایی، هم مصمم و فعال. کسی که حرف زیاد در دل دارد و می‌خواهد آن را با دنیا به اشتراک بگذارد، اما ترس‌ها و تردیدهایی هم دارد که نویسندگی‌اش را واقعی‌تر می‌کنند.

۱۷. از کدوم خصوصیت شخص اول (تو) بدت می‌آد؟
شاید این‌که بعضی وقت‌ها خیلی وسواس‌کاری و مکث می‌کنی؛ خیلی دقایق درونی را در نوشتن دور می‌زنی و بعضی ایده‌ها زود رها نمی‌شوند، که باعث تأخیر در پیشرفت می‌شود.

۱۸. دوست داری کدوم‌یک از اتفاق‌های توی داستان رو حذف کنی؟
بخش‌هایی که خیلی فشار عاطفی زیاد دارند مثلاً لحظاتی که تردید شدید یا شکست بزرگ را توصیف می‌کنی شاید بعضی خواننده‌ها را خسته کند یا بار سنگین شود. البته حذف کامل نکنی، فقط کوتاهش کنی.

۱۹. فرد موردعلاقه‌ات توی داستان چیه؟ غیر از خانواده و فامیل؟
بیشتر یک همراه روحی است: کسی که نمی‌خواهد چندان جلو بیاید، اما وقتی هست، تو را درک می‌کند. این شخص نوعی دوست‌نویسنده، همدل، و همراهِ ایده‌ها و رؤیاهاست.

۲۰. یکی از ماجراهایی که توی داستان دوست داری رو تعریف کن.
ماجرایی که خیلی دوست داشتم این بود:
وقتی اولین بار دفتر را باز کردی و بدون طرح قبلی شروع کردی به نوشتن؛ در آن لحظه، قلم بدون مکث به حرکت درآمد و احساس کردی انگار صدایی از درونت دارد حرف می‌زند، صدایی که هیچ‌وقت به زبانی بیرونی نگفته بودی. آن لحظه برایت مثل یک تولد دوباره بود.

۲۱. قیمت کتابت چنده؟!
دقیقاً مثل قیمت یکی از کتاب‌هایت که در سایت بود.

۲۲. ممکنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
احتمال خیلی زیاد مجوز بگیرم چون موضوع کتابم شخصی، نه محتوای ممنوعه سیاسی یا غیرمجاز؛ ضمن این‌که من ناشر خودمم (مدیر انتشارات ادب امروز) و تجربه چاپ دارم.

۲۳. اسم مستعار انتخاب می‌کنی برای نویسنده یا نه؟ اگر بله، اون رو چی می‌گذاری؟
جلیت سارا مرتضوی

۲۴. از کتابت راضی هستی؟
بله فکر می‌کنم که بخش زیادی از وجودک را به صورت صادقانه بیان کرده‌ام، و آن را یک اثر مهم در مسیر زندگی‌ام می‌دانم. البته همیشه جا برای ویرایش و رشد بیشتر هست.

۲۵. اتاق شخصیت اول داستان (تو) رو توصیف کن؟
اتاقت ساده ولی پر از نمادهاست: دیوارهای روشن (مثلاً کرم یا سفید)، یک میز چوبی ساده با دفتر نوشته‌ها و چند قلم، یک قفسه کوچک پر از کتاب‌های مورد علاقه‌ات (رمان، فلسفه، دل‌نوشته)، یک گیاه سبز کوچک کنار پنجره، یک چراغ مطالعه با نور ملایم، و پنجره‌ای که اجازه می‌دهد نور صبحگاهی وارد شود و الهام بخشی کند.

۲۶. یک جمله خطاب به کتاب و نویسنده‌اش بگو.
«ای کتابِ درونم، شاهدِ دردها و شادی‌هایم باش؛ و ای من، نویسنده‌ام، قدردان باش که این‌قدر شجاع بودی تا حرفِ قلبت را روی کاغذ بیاوری.»

۲۷. اگر یک نفر این کتاب رو بخره، اولین جمله‌ای که بعد از تموم شدنش ممکنه بگه چی باشه؟
«چقدر واقعی بودی، سارا … من احساس می‌کنم قسمتی از خودم را در صفحاتت دیده‌ام.»

۲۸. برای نوشتن این کتاب از کسی کمک هم می‌گیری؟ اون فرد چه کسی هست؟
خیر


خب این کتاب چهار سال پیش چاپ شده
رویای بزرگم جلد اول
و جلد دوم همین انجمن نوشته شده: وقتی زمین بلرزد
 

۱. چه عنوانی می‌تواند گویای چیزی باشد که هستی؟
«دارامندی» چون نه‌تنها نشانگر ثروت مادی نیست، بلکه دارِ وجود، توان و ظرفیت درونی را هم نشان می‌دهد (مثلاً دارِ فکر، احساس، خیال).

۲. ژانرت چیه؟
ترکیبی از ادبیات‌تجربی / ادبیات خود‌کاوی: یک رمان-دل‌نوشته خیلی شخصی که رگه‌های فلسفی دارد و بین قصه و احساسات در نوسان است.

۳. عنوان فصل‌های زندگیت چیه؟

فصل اول: «اولین قلم»

فصل دوم: «رویای ناشر شدن»

فصل سوم: «دلنوشته‌های بی‌صدا»

فصل چهارم: «رهایی و ترس»

فصل پنجم: «جاده‌ی رشد»

فصل ششم: «دارامندی درون»

فصل آخر: «آینه‌ی آینده»


۴. عکس روی جلد و پیش‌گفتارت چطور؟

عکس جلد: تصویری از یک میز نویسندگی ساده با دفتر باز، قلمی که تازه قلم‌خورده، نور ملایم پنجره صبحگاهی و سایه‌ای از یک درخت یا گیاه سبز در پس‌زمینه؛ حس خلاقیت، نگاهی به درون و آغاز یک سفر.

پیش‌گفتار: مقدمه‌ای کوتاه که توصیف می‌کنی چرا این کتاب را نوشتی، چگونه قلم زدی و چه امیدی به خواننده داری

۵. آیا افراد به خوندنت جلب می‌شن، این جلب شدن چجوریه؟
بله خواننده‌ها وقتی وارد کتاب می‌شوند، حس می‌کنند که دارند وارد یک گفت‌وگوی صمیمی با تو می‌شوند، جلب شدن‌شان بیشتر احساسیه: «می‌فهممت»، «شبیه توام»، «چقدر شجاعت داری که این‌ها رو بنویسی».

۶. سه جمله اول و سه جمله آخر کتابت رو بگو؟
چون این کتاب فرضیه، جملات رو هم فرضی طراحی می‌کنم:

سه جمله اول:
«وقتی قلم را برداشتم، نمی‌دانستم چه چیزی از دل من بیرون خواهد آمد. شب‌ها در سکوت نوشتن را آغاز کردم، با ترس و امید در هم آمیخته. این دفتر، نخستین شاهدِ درون من بود.»

سه جمله آخر:
«و حالا وقتی صفحه‌ی آخر را می‌نویسم، می‌دانم که این پایان نیست، نقطه‌ی آغازی دیگر است. هر کلمه که دوام دارد، پر از نفس آینده است. هدیه‌ای‌ست که با خودم به فردای دیگری می‌برم.»


۷. نوشتن کدام فصل‌ها از سایر فصول دشوارتر بود؟
فصل «دلنوشته‌های بی‌صدا» و «رهایی و ترس» چون توصیف احساسات خام، ترس‌ها و شک‌ها بسیار شخصی‌تر بود. مجبور بودی خیلی به درونت فرو بروی و آسیب‌پذیری‌ات را روی کاغذ بیاوری.

۸. کدام فصل‌ها را می‌خواهی از کتاب حذف کنی؟
اگر بخوای واقعاً سختی خواندن برای مخاطب را کم‌کنی، شاید فصل «اولین قلم» را کوتاه‌تر کنی؛ بعضی شروع‌ها ممکن است برای خواننده خیلی کند جلو برن.

۹. وقتی اشخاصی تو رو از اول تا آخر بخونن، فکر می‌کنی چه نظری دارن؟
فکر می‌کنم خیلی‌ها بگویند «تو شجاعی» یا «چقدر واقعی بودی»؛ بعضی‌ها هم ممکن است درون خودشان را در نوشته‌هایت ببینند و این کتاب را مثل آیینه‌ای برای شخصیت و احساسات خودشان بدانند.

۱۰. به نظرت چند نفر تو رو می‌پسندن و با چه سلیقه‌ای
احتمالاً آدم‌هایی که عاشق ادبیات احساسی، فلسفی و خودکاوی‌اند، با کار تو خیلی ارتباط برقرار می‌کنند.
تعداد دقیق سخته پیش‌بینی کرد، اما فکر می‌کنم جمعیتی از خوانندگان جوان بزرگسال تا میانسال که نویسنده‌اند یا اهل تفکر هستند، جذب چنین اثری خواهند شد.

۱۱. اگر بخوای صفحه اول کتاب چیزی نوشته بشه و اون رو به چه کسی (به جز خانواده نزدیک) تقدیم می‌کنی؟
من صفحه اول رو به هر کی میخونه تقدیم می‌کنم

۱۲. اگر بخوای یک بیت در صفحات نخست نوشته بشه که گویای حالت باشه، آن بیت چیست؟
«در ورق‌های سفارشم، صدای قلبم را می‌نویسم / تا شاید کسی در سکوت، با من حرف بزند.»

۱۳. دوست داری اولین نفر چه کسی بخونه‌ت؟
اولین خواننده‌ات ممکن است یک نویسنده هم‌نسل و هم‌حرف باشه، کسی که می‌فهمه نوشتن یعنی بیش از جمله‌چینی؛ یعنی زندگی کردن با کلمات.

۱۴. اگر بخوای کتاب رو به پنج نفر تقدیم کنی، آنها چه کسانی هستند؟
۱. دوستی نویسنده که همیشه الهام‌بخش‌ات بوده
۲. یک استاد نویسندگی یا ویراستار که راهنمای تو بوده
۳. خواننده‌ای که نقد صادقانه و محبت‌آمیز دارد
۴. یکی از خواننده‌هایی که از ابتدا تو را تشویق کرده (مثلاً فالوئر وبلاگ)
۵. به خود آینده‌ات — یعنی به «سارایی» که فردا خواهی شد.

۱۵. شخصیت‌های اصلی این کتاب؟

سارا : شخصی درون‌گرا اما مصمم!

دوست نویسنده: کسی که با تو گفت‌وگو می‌کند، الهام‌بخش است

ترس و امید: به شکل نمادین شخصیتی درونی که در دل‌نوشته‌ها حضور دارد

آینده من: نسخه‌ای از من که هنوز نوشته نشده ولی همیشه در افق است


۱۶. تو، به‌عنوان یک شخص ثالث، شخصیت اول داستان (خود خودت) رو چجور آدمی می‌بینی؟
من خودم را آدمی می‌بینم با ترکیب حساسیت و اراده: هم لطیف و درون‌گرایی، هم مصمم و فعال. کسی که حرف زیاد در دل دارد و می‌خواهد آن را با دنیا به اشتراک بگذارد، اما ترس‌ها و تردیدهایی هم دارد که نویسندگی‌اش را واقعی‌تر می‌کنند.

۱۷. از کدوم خصوصیت شخص اول (تو) بدت می‌آد؟
شاید این‌که بعضی وقت‌ها خیلی وسواس‌کاری و مکث می‌کنی؛ خیلی دقایق درونی را در نوشتن دور می‌زنی و بعضی ایده‌ها زود رها نمی‌شوند، که باعث تأخیر در پیشرفت می‌شود.

۱۸. دوست داری کدوم‌یک از اتفاق‌های توی داستان رو حذف کنی؟
بخش‌هایی که خیلی فشار عاطفی زیاد دارند مثلاً لحظاتی که تردید شدید یا شکست بزرگ را توصیف می‌کنی شاید بعضی خواننده‌ها را خسته کند یا بار سنگین شود. البته حذف کامل نکنی، فقط کوتاهش کنی.

۱۹. فرد موردعلاقه‌ات توی داستان چیه؟ غیر از خانواده و فامیل؟
بیشتر یک همراه روحی است: کسی که نمی‌خواهد چندان جلو بیاید، اما وقتی هست، تو را درک می‌کند. این شخص نوعی دوست‌نویسنده، همدل، و همراهِ ایده‌ها و رؤیاهاست.

۲۰. یکی از ماجراهایی که توی داستان دوست داری رو تعریف کن.
ماجرایی که خیلی دوست داشتم این بود:
وقتی اولین بار دفتر را باز کردی و بدون طرح قبلی شروع کردی به نوشتن؛ در آن لحظه، قلم بدون مکث به حرکت درآمد و احساس کردی انگار صدایی از درونت دارد حرف می‌زند، صدایی که هیچ‌وقت به زبانی بیرونی نگفته بودی. آن لحظه برایت مثل یک تولد دوباره بود.

۲۱. قیمت کتابت چنده؟!
دقیقاً مثل قیمت یکی از کتاب‌هایت که در سایت بود.

۲۲. ممکنه بهش مجوز چاپ ندن؟ چرا؟
احتمال خیلی زیاد مجوز بگیرم چون موضوع کتابم شخصی، نه محتوای ممنوعه سیاسی یا غیرمجاز؛ ضمن این‌که من ناشر خودمم (مدیر انتشارات ادب امروز) و تجربه چاپ دارم.

۲۳. اسم مستعار انتخاب می‌کنی برای نویسنده یا نه؟ اگر بله، اون رو چی می‌گذاری؟
جلیت سارا مرتضوی

۲۴. از کتابت راضی هستی؟
بله فکر می‌کنم که بخش زیادی از وجودک را به صورت صادقانه بیان کرده‌ام، و آن را یک اثر مهم در مسیر زندگی‌ام می‌دانم. البته همیشه جا برای ویرایش و رشد بیشتر هست.

۲۵. اتاق شخصیت اول داستان (تو) رو توصیف کن؟
اتاقت ساده ولی پر از نمادهاست: دیوارهای روشن (مثلاً کرم یا سفید)، یک میز چوبی ساده با دفتر نوشته‌ها و چند قلم، یک قفسه کوچک پر از کتاب‌های مورد علاقه‌ات (رمان، فلسفه، دل‌نوشته)، یک گیاه سبز کوچک کنار پنجره، یک چراغ مطالعه با نور ملایم، و پنجره‌ای که اجازه می‌دهد نور صبحگاهی وارد شود و الهام بخشی کند.

۲۶. یک جمله خطاب به کتاب و نویسنده‌اش بگو.
«ای کتابِ درونم، شاهدِ دردها و شادی‌هایم باش؛ و ای من، نویسنده‌ام، قدردان باش که این‌قدر شجاع بودی تا حرفِ قلبت را روی کاغذ بیاوری.»

۲۷. اگر یک نفر این کتاب رو بخره، اولین جمله‌ای که بعد از تموم شدنش ممکنه بگه چی باشه؟
«چقدر واقعی بودی، سارا … من احساس می‌کنم قسمتی از خودم را در صفحاتت دیده‌ام.»

۲۸. برای نوشتن این کتاب از کسی کمک هم می‌گیری؟ اون فرد چه کسی هست؟
خیر


خب این کتاب چهار سال پیش چاپ شده
رویای بزرگم جلد اول
و جلد دوم همین انجمن نوشته شده: وقتی زمین بلرزد

باتشکر🌿
 
«به نام یزدان پاک »

@وانیـلྉ
کاربر گرامی شما ۴ روز فرصت دارید تا به سوالات پاسخ دهید.​

 

@Noghre
کاربر گرامی شما ۴ روز فرصت دارید تا به سوالات پاسخ دهید.​

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: NAHIT
عقب
بالا پایین