به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

شعر °اشعار تک بیتی°

از خویشتنم خیر مبادا همه عمر
گر بی تو ز خویشتن خبر داشته ام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
بی تو این خانه چه سلول بزرگی شده است
که دگر روشنی از پنجره اش پیدا نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
چشم وا کردم و دیدم خبر از رویا نیست
هیچ کس این همه اندازه ی من تنها نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
چطور این همه جریان گرفته ای در من
و مو به موی تو جاریست در خیالاتم ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
گره ی عشق تو را هیچ کسی باز نکرد
تو خودت خواسته بودی که معما بشوی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم
من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
میل‌، میل توست‌، امّا بی تو باور کن که من‌
در هجوم بادهای سخت‌، پرپر می‌شوم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم‌
آخ‌... تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم‌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
ساده نگذشتم از این عشق، خودت می دانی
من زمین گیر شدم تا تو، مبادا بشوی....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
یک لنگه کفش قرمــز جاماند پشت در
در کوچه رد پای "تو را می برند" بود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
بالا