شعر °اشعار تک بیتی°

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

ای دیده، تیز منگر در رویِ نازکِ او
کز غایت لطافت، تابِ نظر ندارد

 

[seti keuty]

جز تو، جهانی به خطا بود و نبود،هرچه بود، سایه‌ای از نور تو بود.

تو شدی شعر، غزل، خواب و سکون،دلِ من… تنگ‌تر از تنگ غروب

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

دانی چرا به دامنت آویخته دلم؟
خود را به این بهانه به کوی تو می‌کشد

 

[seti keuty]

آه از این باران که می‌ریزد به چشم،مانده بر دیوارِ سینه، جای تو،

هرچه گشتم تا تو را پیدا کنم،خاک بود و ردّ پایی از گَمی‌نو

 

[seti keuty]

چشم تو شعر جهان است و دلم بیتِ غزل،بی تو هر روز، تکرارِ کسالت باشد.

وقتی می‌خندی، خورشید هم می‌داند،زیباترین قصه‌ی هستی، همین لب باشد.

 

[seti keuty]

بگو به باد که آواز من نگیرد یاد،که نیست در این شبِ تاریک، هیچ فریادی جز آه.

تو رفتی و ماند این خانه، بی تو سرگردان،شبیه گلدانی که مانده است بدونِ آب.

 

[!!AMINKHAN!!!!AMINKHAN!! عضو تأیید شده است.]

عالَم از شور و شرِ عشق خبر هیچ نداشت
فتنه‌انگیزِ جهان غمزهٔ جادویِ تو بود ...