هنوز مثل سابق مهربانم
اما دیگر کسی صدایم نمی کند مهربانم
حرف های من
بماند برای بعد
دلخوری هایم
دلتنگیهایم
و تمام اشک هایم
تو ازخودت بگو
با اوچگونه میگذرد؟
که با من نمیگذشت؟
یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بـــچشان مــــست تــــرم کن
کافه ای بی حوصله ام...
با میزهای یک نفره...
و قهوه های لال...
سال هاست...
در من... خبری از آمدنِ عشق نیست...
با بعضی ها که حرف میزنی، صرفا فقط حرف میزنی
ولی با بعضی دیگر ...
انگار تک تک سلولهایت شنونده میشوند.... موضوع دیگر اصلا مهم نیست، حتی اگر حرفی نباشد، ولی دوست داری همصحبتی با او را .....
و من ....
اینجا نشستم و با تمام وجود گوش میدهم تو را
آری ....
حرف های زیادی دارم ولی فقط سکوت می کنم تا فقط به تو گوش دهم
{و باز به آخرش رسید و دوباره پِلی