بدبختــی یعنی:
یک عمــر تلاش کنی شــــاه بشی
امـــا بعد بفهمی بی بی دلت دلداده ی ســــربازه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زخمی در پهلویـم است
روزگار نمک ـ ـ می پاشــد
و مـن به خــود می پیچـــــم
و همه فــــکر می کنند می رقـــصم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آه کوچه ی مه گرفته
گویی ادامه ات را فراموش کرده ای
شبیه من
که چند سطر آخرم
در خاطرم نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سـالهــاستــــ
به خــود می گـــویم
اینـــ نیز می گـــذرد
عمــر گذشتــــ و
اینــ و آنــــ نگذشتنــــد
در سینــه تنگـــم انبار گشتــه انـــد
دیگــر نمی دانــم با کــدامینــــ جملـــه
روزهــایم را بگــذرانــم
سرگشتــه و حیرانــــ
غرقـــ در افکـــار خــود
باز می گــویم :
اینـــ نیـــز بگـــذرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ایــن کــه در آن ، جـــا خــوش کـــرده ای ،
دل اســت ..
نــه شـــهـر ِ بـــــازی
تـــــاب ِ بـــــازی نـــــدارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد
شاید کودکــانه ، شاید بی غــرور
اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود
می فهمــــم نه ضعیفم ، نه کودکم ، بلکه پر از احساســـم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن
به رفتن که فکر می کنی اتفاقی می افتد
که منصرف می شوی
میخواهی بمانی،
رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی
این بلاتکلیفی خودش کلــــی جهنـــــــــــــــم است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مرا کجا رها کرده ای ؟
که پیدا نمیشوم ؛
بی تو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بی تو
برای تو
از هرکه بود گذشتم
اما تو از خودت نگذشتی...
و من بازهم تنهام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انگـار حــرف " ر " اضـافـﮧ اسـت،
بـﮧ هـر کـس مـے گـویـم " בرڪم " ڪטּْ،
" בڪم " مـے ڪنـב
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین