به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #91
امروز یه زنِ کُردم توی یکی از روستاهای نزدیک مرز که نه از انتخابات امریکا خبر دارم، نه از آمار کرونا و دعوای شاخ‌های مجازی .
فقط نگران مادیانِ مریضم هستم و شام شب بچه‌هایم .

#سیمین_کشاورز

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گهگاه اتفاقی به تو فکر می کنم...

آنقدر اتفاقی..

که با هر اتفاقی به تو فکر می کنم...
 
آخرین ویرایش:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #93
من؟
آدمی که گاه هوس پرواز به سرش می‌زند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: M I R A S
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #94
- ‌«ماجرا» را که گفتم، بُغض انباشته تِرکید . گاه کاری که «روایت» کردن ماجرا با آدم می‌‌کند، خود ماجرا نمی‌کند .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #95
یهو خَراب می‌شی مثلِ یک ساختمون، مثل یه عمارت که رو لَجن بنا شده باشه . صدایِ خراب‌شدن خودتو می‌شنُفی .

#احمد_محمود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: M I R A S
تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید ...


-احمد شاملو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت
و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم!
 
آخرین ویرایش:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #99
- آدم‌های مُبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند رنجشان فاش می‌شود؛ طوری به شادی می‌چسبند که انگار از سرِ حسد می‌خواهند بغلش کنند و خفه‌‌اش کنند‌ .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #100
- ‏دلم می‌خواهد برای یک بار هم که شده، "نباشم". کسی حضورِ مرا حس نکند . از اینکه همیشه بوده‌ام، خسته‌ام . دلم می‌خواهد روزی کسی با دیدنِ چیزی، یادِ من بیوفتد و با خودش بگوید "چرا نیست؟ چرا رفت؟"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا