محفل ادبی [ حرف دل آدم های معمولی ]

.
? ????? ??? ?? ????? ??? ? ????? ??? ?? ???? ???

یافتمت تا ازدستت دهم
و عاشقت شدم تا دلتنگت شوم...

#غادة_السمان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
?
من هي؟
لا أعرفُ شيئًا
الحُبّ بأن لا تعرف شيئًا

او کیست؟
چیزی نمی‌دانم
عشق یعنی اینکه چیزی ندانی...

#مظفر_النواب
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
.
ι нανє fαℓℓєи ιи ℓσνє ωιтн уσυ ι ∂σ иσт киσω ωнєяє тσ gσ

من بی‌دل و دل داده در راه تو افتاده
والله که نمی‌دانم جای دگر افتادن...

#مولانا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
"من از جهان خسته‌ام به یاد تو دل بسته‌ام"

#حرف دل آدم‌های خیلی معمولی/؛
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
.
?? ??? ???? ??????????? ????'? ?? ???? ????????????

ما را خیال توست تو را در خیال چیست؟

#هلالى_جغتایی
(=
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شکر خوش‌ست ولیکن حلاوتش تو ندانی
من این معامله دانم که طعم صبر چشیدم

#سعدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همین‌قدر از تو می‌دانم که بر خاکی نمی‌تازی
مگر بر پشته‌ای از کشته‌ها پرچم برافرازی

به ابرویت قسم وقتی غضب کردی یقین کردم
که می‌خواهی مرا با یک نگاه از پا بیندازی

بزن چنگی به گندمزار گیسویت مگر قدری
زکات خون دل‌های فقیران را بپردازی

به شرط آبرو با جان قم*ار عشق کن با ما
که ما جز باختن چیزی نمی‌خواهیم از این بازی

از این شادم که در زندان یادت گرچه محبوسم
تو از من چون صدف در سینه مروارید می‌سازی

#فاضل_نظری
?کتاب/ #ویرانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
✨
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره‌ای در دل سیمانی ماست

#فاضل_نظری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پیش تو هرقدر از دلتنگی‌ام گفتم نشد
دردِدل کردم ولی از دردهایم کم نشد

رفتی و در خود شکستم، نیستم غمگین که سرو
بعد طوفان بر زمین افتاد اما خم نشد

خواب دیدم در جهنم باز دنبال توام
بر غم عشق تو حتی مرگ هم مرهم نشد

هیچ‌کس جای تو را در خاطراتم پر نکرد
بردی از یادم ولی یادت فراموشم نشد

جز وصالت آرزوهای زیادی داشتم
مثل صدها آرزوی دیگرم، این هم نشد

#مجید_ترکابادی
?از تو چه پنهان/ #آرزوها
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بود و نداشت دوامی...

#حافظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فَلَوْ أسْتطيعُ
طِرْتُ إلَيك شَوْقاً
وكيفَ يطيرُ مقصوصُ الجناحِ

اگر می‌توانستم،
از دلتنگی به سویت پرواز می‌کردم
اما بال بریده چگونه می‌تواند پر بکشد...

#ابن‌_زیدون
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد

#حافظ

چه شب ها که تا صبح حافظ رو برای غرممکن ها که باز نکردم، خوندم وخوندم اخرش جز اتیشی تو قلبم که به پاشد دیگه هیچ کدوم از دردام دوا نشد(=
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شب آخر، شب مرگم، حافظ این رو گفت به حال زارم:
"سینه ز آتش دل درغم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه‌ی دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت"

چقدر شعرای حافظ برام شیرین و مرهم دردام بود ولی از اون شب دیگه سمت حافظ نرفتم
تا یادم نیاد اونی که اون شب به قتل رسید من بودم؛
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به خود گفتم که او در سینه قلبی مهربان دارد
ندانستم که در این بیشه ببری آشیان دارد

مرا با یک نگاه افکند و در صحرا رهایم کرد
نمی‌داند هنوز این صید درخون‌خفته جان دارد

چه بایدکرد با چشمی که خون‌ریز است مژگانش
هزاران تیر زهرآلود در قوس کمان دارد

غمی دارد به قلبم می‌نشیند برتر از شادی
درِ دل را ببند ای عشق! امشب میهمان دارد

مپرس از من چرا از خویش در آیینه می‌ترسم
که تنها پاسخم آه است و این هم داستان دارد

#هادی_محمدحسنی
?فقط او بخواند/ #نیمه‌جان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی اشعار بقیه شاعران رو می‌خونم به این فکر می‌کنم من تنها نیستم و نبودم خیلیا یا شاید هزاران نفر دیگه اونام مثل من دلشون زخمیه روحشون از کالبد شون کوچ کرده تنها هستن
یا یک غم خیلی بزرگ غمی که برای اونا برای دوش خمیده و زانوهای لرزونشون برای چشم‌های اندوهگین شون واقعا بزرگه، چه دنیای بزرگیه
ولی از این دنیای بزرگ فقط یکی از آدم‌هاش
میشه تموم دنیات، و بعد از اون هزاران نفر میان و میرن و تو حتی مژه‌ای از خیال اون برهم نمیزنی
نمیخوای ترک کنی خاطراتی رو که برات حکم سم رو داره نمیخوای این زهر رو از قلبت بیرون کنی
میدونی خطرناکه ولی باز پاسوزش میمونی
میگی اون که رفته دلشم که داده به یکی دیگه اون که بدون من خوشه اصلا بهم فکر نمیکنه اصلا بهم نیاز نداره حتی وقتی بدونه بهش فکر کردم ممکنه عصبی بشه شاید به چشم یک مزاحم من رو ببینه ولی باز من میمونم، میمونم و یک روز بهش نشون میدم حس من واقعی تر از وجود اون بود، واقعی تر از رویاهای دوتایی مون
واقعی تر از نفس کشیدن های ادمک ها واقعی تر از گریه‌ی ماهی ها واقعی تر از هرچیزی تو دنیا...
خلاصه وقتی میبینم مثل من هزاران نفر وجود دارن خیلیا شونم دردی که تو قلب شونه حرفایی که مونده تو سینه شون رو شعر مینویسن و بقیه با لذت میخونن غافل از اینکه اون شعر پر از خونه، خون سفید رنگی که پر احساسه و از چشم چکیده و روی اون متن نوشته شده، اون شعر بوی مرگ میده عاره مرگ، مرگ روزهای خوب شاعر رو مرگ لبخندایی که دیگه برنمیگردن و مردن. پس من تنها نیستم و دیگه کمتر دلم میگیره.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تاحالا هیچکس برای من آهنگی نفرستاده ک بگه اینو شنیدم و یاد تو افتادم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اونجا که سیاوش قمیشی میگه :
" هیچکسی هنوز تو دنیا مثل من که دل نداده "
میخوام بزنم رو شونه اش بگم:
" من، من آقای قمیشی، منِ احمق "

》Donya《
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند
اما …
از چشـــــم هایشان معلوم است ؛
که اشکــــی به بزرگی یک سکــــوت ،
گــــوشه ی چشمشان به کمیــــــن نشسته
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یه جمله‌ی مازنی (مازندرانی)هست که میگه:
"مَع تِه دِل دَردِ وَسِه بَمیرَم"
یعنی من واسه درد دلت بمیرم،حجمِ خیلی زیادی از عشق تو این جمله نهفته شده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ای کاش آن‌هایی که دلِ ماندن ندارند، پایِ آمدن هم نداشتند..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین