من در تو گریزان شدم
از فتنهٔ خویش


من آن تواَم
مرا به من باز مَده...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اگر سهم من از این همه ستاره،

فقط سوسوی غریبی است،

غمی نیست.

همین انتظار رسیدن شب برایم

کافیست...



#فروغ_فرخزاد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: TELMA
بین ما درد مرز فاصله بود
مثل یک رشته کوه پیوسته
مثل آن صهیونیست غمگین که
به زنی توی غزه دل بسته ...


+رویا ابراهیمی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امید رهایی نیست
وقتی همه دیواریم....


? حسین منزوی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

"نمی دانم
چه می‌خواهم بگویم
غمی در استخوانم
می گدازد"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باید از سمتِ خدا معجزه نازل بشود!
تا دلم، باز دلم، باز دلم! دِل بشود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب

یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود : )
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آزرده دل از کویِ تو رفتیم و نگفتی،

‏کی بود؟

کجا رفت؟

چرا بود و چرا نیست...؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sreanoosh
که به قولِ شهریار،
غمِ دل گو که غریبانه بگرییم!
سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یک نفر پیش فلک
ریش گرو بگذارد

بلکه که دست از
سر آزردن ما بردارد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین