اکنون که بازوان خاک
پیکرت را در آغو*ش گرفته است
کلمه‌های سیاه پوش شعرم
برایت مرثیه‌های دلتنگی سروده‌اند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش می شد در سایه ی مژگانت
لحظه ای هر چند کم به تماشای دریای خوشرنگ چشمانت می نشستم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز روزگار بدین روز گشته ام خرسند
وداع کرده به کلی دیار ومأوی را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخر قصه ی عشق ما را همان اول لو دادند
همان جایی که گفتند : یکی بود … یکی نبود …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من نوحِ روزگارم! از گریه غرقِ طوفان
کو همدمی؟ که گویم دردِ هزار ساله‌‌...

?هلالی جغتایی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم ..
-مولانا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Monji
[ آن جفادیده که بودیم، همانیم هنوز. ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Monji
عقب
بالا پایین