محفل ادبی [ روزانه نویسی ]


سخته... وقتی از خواب بلند میشی و به اطرافت نگاه می‌کنی و...‌‌یادت میاد که هیچ هدفی برای بلند شدن نداری.‌
سخته وقتی مادرت میگه چی شده،‌‌‌ نتونی حتی بگی "هیچی!"
وقتی میری سراغ آینه و به خودت نگاه می‌کنی، ‌
فقط یه جمله از سرت بگذره
"حالا که چی؟"
زندگی همیشه دلیلی برای سخت بودن همه‌چیز بوده.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

گل رز مرده است و صدای خراشیده شدن چیزی بر روی شیشه می‌آید.
به یاد فیلم‌های ترسناک میوفتم و اما به سراغ صدا بالعکس شخصیت‌های داستان نمی‌روم.‌ می‌روم سمت کتاب و به کتاب پناه می‌برم.‌‌
تا بلکه تنها کمی کتاب،‌ تنهایی‌های من را در آغو*ش بگیرد.‌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گفته بودند زندگی سخت است و تو باید قوی باشی،‌ می‌گویند تو باید قوی باشی و در برابر سختی‌ها و ناهمواری جاده‌ی زندگی استقامت کنی!‌ می‌گویند بخند و دلیلی برای خنده بیاب!
آنها خیلی چیز‌ها می‌گویند...‌ اما وقتی به دردی که به گونه‌ی نقاب نصیحت به ما می‌گفتند دچار می‌شوند،‌‌ در پرتگاه درد و سکوت سقوط می‌کنند و آنگاه است که...‌ تصمیم می‌گیرم کسی را نصیحت نکنم مگر اینکه واقعاً درونش را درک کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
داشتم فکر می‌کردم کجا ذهنمو خالی کنم که خوابم ببره و یاد این تاپیک افتادم =))
حس می‌کنم امروز خیلی ناجور بود
حس می‌کنم یه خنجر تو قلبمه
احساس یه پرنده‌ای رو دارم که پرواز بلد نیست
گاهی این سوالو از خودم می‌کنم که "راهی که اومدی درسته؟" و بعد به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسم
داشتم به این فکر می‌کنم گاهی نباید حرف‌هارو نوشت و یا اشک ریخت... به قول اون خانومه گاهی بهتره مشت بزنی به بالش و یا الکی بخندی!
خب یه چند دقیقه پیش رفتم سراغ پلی لیست "1D" که واقعا خیلی خوشحالم همچین پلی لیستی دارم... و بعدشم پلی لیست "fou" که باید بگم اینم خیلی قشنگه
۲۳ام همیشه یه تاریخ معمولی بود اما امسال...
امسال خیلی غمگینه این تاریخ!
پره از دلتنگی روزهایی که تجربه نشده!
صبا گفت وایب آهنگ سالواتوره‌ی لانا رو میدم و خب خیلی خوشحااال شدم
از طرفیم ثمین غیرمستقیم گفت آدم ناشناخته و پیچیده‌ایم... چیزی که خودم حسش نمی‌کنم!
واقعا تو مغزم پر کلمه‌ست اما نمی‌دونم دیگه چی بنویسم. انگار تمام چیزاییم که نوشتم فقط کلمه بودن... کلمه‌هایی فاقد احساس [جواد خیابانی طور]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نباید‌های زیادی تو زندگیم پیدا شدن، کاشف تمام این نباید‌ها خودم بودم.
کشفش سخت بود اما امروز فهمیدم‌.
متوجه‌ی تمام ای‌کاش‌ها، باید‌ها و نباید‌های زندگی‌ام شدم.
#آیلا نویس
۱۴۰۰/۵/۱
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اهم اهم)؛
چی بنویسم چی ننویسم؟
خب اول از همه باید بگم
«به نام آنکه مرا آفرید»
خب چیه؟ اگه منو وارد این دنیای عجیب و غریب نمیکرد...شایدها و اگرها و ای کاش ها کلا بی معنی میشد نه؟?
خیل خب شوخی بسه بی مزه...


، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،

اینم از قیافه‌ی خواننده‌ای که این متن رو میخونه???

خب من معمولا دختر شیطون و پرحرفیم ولی تو مجازی بماند تو خونه‌ام. همون شخصیت مربوط به خودم رو دارم ولی از این زود کم میارم و یا زود جوش میارم و یا کلا خیلی حساسم بدم میاد در حد المپیک?
ولی خداروشکر تا الان که کسی از دستم کفری نشده؟ شده؟ شله شله شله شلههههه
اخ ببخشید یهو یاد این اهنگه افتادم??

خب من تو پست بعدی یه چنتا کلمه درست و حسابی مینویسم اینو که کلا ... زدم??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاش آدما انقدر سنگ دل و بی احساس و زود قصاوت کننده نبودن... کاش
یا اصلا کاش من کنارشون زندگی نمیکردم منی که سرم تو لاک خودمه هیچ وقت کاری به کارشون ندارم حتی وقتایی که با بی رحمی تموم دلمو میزنن مشکونن...چرا چون یه رویای بزرگ تو سرمه.
  • چیه؟
  • میخام نویسنده بشم.
  • غلط کردی دختره‌ی.......
همین مهم نیست میگذره و غمی نیست و بیخیال و فراموشش کن اینا دیگه بی معنی شدن احساس میکنم تو یه جعبه ساعتم.
ساعتی که عقربه‌هاش با سرعت زیادی دنبالم میان و منم از دستشون فرارمیکنم.
یه لحظه نفس کم میارم اکسیژن نیست...خدایا اکسیژن نفس کشیدن هست امید نیست رویا نیست هدف نیست و از همه مهم تر اینکه که هیچ کدوم از اینا مهم نیست...
می ایستم. دستامو میذارم رو گوش هامو و قصد منفجر کردن حنجرم رو دارم...
داد میزنم ولی کو صدایی ازم در نمیاد.

حالا فهمیدی هیچ کس اون ادمک بیخیال و شاد و شیطونی که تظاهر میکنه نیست؟

من چیز زیادی تا حالا تا این سن نخاستم همیشه به کم راضی بودم و حرفی نزدم...
ولی الان که میخام یه هدف داشته باشم و رویا براش ببافم چرا نمیذارید آخه؟

اول مرداد هزار و چهارصد...
سال‌های آخر ع م ر م(؛
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی تنها باید همه‌چیز را بر جای بگذاری و بروی..
گاهی نباید حتی ردی از خود بر جای بگذاری..
گاهی فقط،‌ باید طعم تنهایی ابدی را تجربه کنی..
تا بتوانی قدر خودت را بیشتر بدانی..
تا بتوانی با آدمیانی که قدرت را نمی‌دانند..
حرف نزنی.‌

گاهی تنها باید رفت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رحم نکن!
برای مهربانی در این دنیا بسیار دیر است.‌
تنها به فکر خود باش.
آدمیان بی‌رحمی را در حقت تمام می‌کنند...‌

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین