امشب هم مثل دیشب، سرم رو به پنجره تکیه میدم و به سردی پاییز و ادماش خیره میشم؛ نه تنها سردی هوا، بلکه سردی دلها، احساسات و یخ زدگی قلب ها! خودم هم سرد شدم..نه تنها نسبت به بقیه، بلکه نسبت به خودم و سیاره ای که توش زندگی میکنم! احساس میکنم توی سرم مهمونی بر پاست..مهمونی جدایی از یکدیگر؛
#حوری-نویس
۱۱:۳۵، ۱۹ آذر