- May
- 7,073
- 16,652
- 237
*یاددیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست
هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
*یاددیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
" تو"*یاد
هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست
هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست
" تو"
من در آغو*ش تو از خود متولد شده ام
روزه بر مؤمنِ دور از وطنش واجب نیست
" گر"نیست*
نیست عاشق فکر سر و سامنش
پیرهن گر به تنش هست گریبانش نیست
قصه*" گر"
برای من که پرم از فراق قصه نگو
گر کتاب تو باشی کتابخانه منم
•این•قصه*
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
(دور)•این•
با تو هموار شود
این رهِ بس دور و دراز
| تو |[حال]
تو که از صورت حال دل ما بیخبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم